نقش اراده انسان در تحقق آینده موعود از منظر قرآن

نوع مقاله : علمی - پژوهشی

نویسندگان

1 کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهرا

2 دانشیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهرا

3 استایار دانشکده صدا و سیمای قم

چکیده

آینده بشریت و فرجام تاریخ، همواره مورد دقت‌نظر متفکران و اندیشمندان الهی و غیرالهی بوده است. از میان طرح‌های تاریخی موجود در مکاتب مختلف، قرآن کامل‌ترین و نویدبخش‌ترین طرح را برای بشریت ترسیم نموده که براساس آن، آینده‌ای سرشار از خیر و سعادت برای همه انسان‌ها بیان گردیده است. برمبنای تفکر آینده‌گرای قرآن، انسان‌ها با اراده خویش و به‌کارگیری قوانین جاری تاریخ که در قالب سنت‌های اجتماعی- تاریخی در آیات مطرح شده، به‌هیچ‌وجه نسبت به آینده خویش منفعل و مجبور نبوده، بلکه بدین ‌وسیله آگاهی لازم برای ساختن آینده خود و جهان را کسب کرده و با اراده‌ای فعال، مسیر آینده جهان و سرنوشت خود را معین می‌سازند. بر این اساس، مقاله حاضر بر آن است تا در ابتدا مبانی تفکر آینده‌گرای قرآن را با استفاده از تفسیر آیات و سخن معصومان (ع) تبیین نماید و سپس نقش فعال انسان را در تحقق آینده موعود از نظر قرآن با استفاده از مبانی تفکر آینده‌گرای این کتاب الهی اثبات نماید.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The Role of Human Will in the Future, Realizing the Promise of the Holy Qu'ran

نویسندگان [English]

  • freshteh sagha 1
  • Fathiya Fathizade 2
  • Ebrahim Shafiee Sarvestani 3
چکیده [English]

Thinkers and researchers on topics such as the end of history and future of humanity is always study and research. Different scientific schools have offered several projects in the future issue but the historic pattern of Quran is the most perfect and the most promising of them. What the Quran offers the future is full of goodness and prosperity for all humanity. Based on the future-oriented ideas seen in the Quran, Humans by their will and by use of raised rules of history are not a passive about their future. They also with gaining knowledge about their future and the world future can conscious determine their fate and the universe. The first, this paper tries to explain the Principles of future oriented thinking with use the interpretation the verses of the Quran and Speaking infallible Imams (PBUH). Second, it tries prove the active role of man in the realization of the promised future of Qur'an, using thinking principles that have been deduced from the Quran.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Quran
  • Promised Future
  • human will
  • Historical Laws
  • Algebra
  • Authority

مقدمه

آینده، مفهومی است که به­جهت مطالبه عمومی بشر، همواره مورد اندیشه واقع شده است. پرسش برای کسب آگاهی از آینده و کیفیت رخداد حوادث پیش‌رو باعث شده که مکاتب فکری درصدد ترسیم فرجام و آینده بشریت برآیند و هر مکتبی براساس آموزه‌های خود، این موضوع را برای پیروان خویش توجیه و تفسیر ‌کند. به این ترتیب، پیشینه بحث از آینده و پایان تاریخ در ادیان و مکاتب فلسفی و سیاسی قابل مشاهده است.

در مکتب اسلام، قرآن - مانند سایر کتب آسمانی - آینده­ای سرشار از سعادت و بهروزی را برای بشریت به تصویر کشیده است؛ به­گونه­ای که موعود فطرت­پذیر قرآن به­مثابه مژده و بشارت برای باورمندان وی محسوب می­شود. از منظر قرآن ازآنجاکه جهان دارای خالقی حکیم و دانا و تواناست، تاریخ با یک حقیقت آسمانی آغاز می‌شود و انسان و جهان، هویتی آسمانی پیدا می‌کنند. در این مکتب، آینده و فرجام بشریت - که براساس اراده حق­تعالی توجیه می‌شود - روشن و امیدبخش ترسیم می‌گردد.

اما آیا قرآن در طرح تاریخی خود، انسانِ در انتظار آینده را دست­بسته و منفعل توصیف می­کند و هیچ نقش فعالی برای او در تحقق چنین طرحی قائل نیست، یا آنکه وی را به­تنهایی قادر به تحقق آن معرفی می­نماید؟ فلسفه تاریخ شیعی، حوزه­ای است که با ورود به آن می­توان از دیدگاه تاریخی قرآن به این مسئله نگریست. در این نوشتار سعی بر آن است تا با استفاده از مبانی تفکر آینده­گرای قرآن که در فلسفه تاریخ شیعی تبیین می­شود، نقش اراده انسان در تحقق آینده موعود قرآنی با تأکید بر نظرات تفسیری علامه طباطبایی و اندیشه­های شهید صدر بررسی گردد.

مبانی تفکر آینده­گرای قرآن

آینده‌نگری قرآن در واقع با اندیشه مهدویت گره خورده است. به­ عبارت دیگر، درعین­حال که قرآن تصویر و ترسیم روشنی از وضعیت حتمی آینده ارائه می­دهد، قابلیت بررسی در حوزه تاریخ جهت ارائه تفسیر کلانی از فرجام­شناسی تاریخ (فلسفه نظری تاریخ) را نیز داراست. اما این به­تنهایی نیاز به پژوهش و ارائه برهان­های روشن در برابر مکاتب فلسفه نظری تاریخ غرب را برطرف نمی­سازد. البته قابلیت بررسی این موضوع در حوزه فلسفه نظری تاریخ شیعه برای ارائه تفسیری کلان از فرجام­شناسی تاریخ وجود دارد.

مبانی تفکر آینده­گرای قرآن در فلسفه تاریخ شیعی عبارتند از:

1. حاکمیت اراده و مشیت خداوند بر کل تاریخ

یکی از مهم‌ترین معارف قرآنی این است که در تمام نظام آفرینش، تنها یک اراده حکومت دارد و آن، اراده خداست. هر کاری که در جهان آفرینش انجام می‌شود و هر حادثه‌ای که روی می‌دهد، از جانب خداست و اراده الهی است که تاریخ بشریت را پیش می‌برد. اما آیا این نوع حاکمیت، موجب جبر و نقض قانون علیت در جامعه بشری نمی‌شود، یا آنکه انسان نسبت به اعمال خود، مختار و آزاد است؟

در قرآن کریم سه دسته آیات در موضوع مشیت الهی وجود دارد: برخی آیات بر مشیت مطلق خداوند تصریح دارد؛ چنان­که می‌فرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (یس، 82)؛ «إِنَّما قَوْلُنا لِشَیْ‏ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (نحل، 40)؛ «إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُون» (بقره، 117). این دسته آیات، توصیف خداوند در هنگام اراده خلقت چیزی است. از مجموع این آیات برمی‌آید که عبارت «کن فیکون» در توصیف شأن خداوندی در هنگام ایجاد چیزی، برابر با قول، اراده، فرمان و قضای الهی است (طباطبایی، 1417، ج17، ص115) و فقط برحسب اعتبار، اراده و قضای الهی بر قول و امر او مقدم است.

در آیاتی نیز این مشیت مطلق در قالب قوانین و سنت‌های حاکم بر تاریخ بیان شده است: «وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِیلاً» (اسراء، 77)؛ «وَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِ اللَّه» (انعام، 34)؛ «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلا» (فاطر، 43-42). قطعیتی که در این آیات مشاهده می‌شود، کلی و عمومی بودن این قوانین را در عرصه تاریخ زندگی بشر معین می‌سازد؛ به­طوری­که تا تغییری به­خصوص در عالم هستی اتفاق نیفتد، جهان و هرچه در آن هست براساس همین قوانین سیر می‌کند.

در کنار این نوع آیات، آیاتی هم مبتنی بر مشیت شامله الهی وجود دارند: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّه» (انسان، 30). استثنای از نفی در این آیه، دلالت بر آن دارد که مشیت بنده به خواست خداوند بستگی دارد. این آیه در رفع توهم کفار مبنی بر اینکه در مشیت خود مستقل­اند، نازل شد و مبنی بر آن است که مشیت خداوند به مشیت بنده تعلق دارد، نه به فعل او (طباطبایی، 1417، ج20، ص142)؛ پس انسان با اینکه اراده مستقل دارد، تحت مشیت الهی نیز واقع است.

آیه «وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لآمَنَ مَنْ فِی الأَْرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً» (یونس، 99) نیز بر مشیت شامله تعلق دارد. طبق این آیه، مشیت الهی این نیست که همه‌ مردم ایمان آورند؛ به همین دلیل، همه مردم به اختیار خود ایمان نخواهند آورد. ایمان به خدا نیز مانند همه امور محتاج به سببی خاص است و این سبب هرچه باشد، مؤثر واقع نمی‌شود، مگر به خواست خدای سبحان (ر.ک به: طباطبایی، 1417، ج10، ص126).

دسته سوم از آیات، هر دو وجه را در خود جمع کرده­اند؛ چنان­که می­فرماید: «وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى» (انفال، 17). این آیه، پاشیدن سنگ­ریزه و فراری دادن مشرکین جنگ بدر را به خدای سبحان نسبت می‌دهد و نهی استناد آن به پیامبر(ص) از باب عنایت به سبب الهی و غیرعادی است که البته با استنادش به اسباب ظاهری و عوامل طبیعی - که رسول خدا(ص) سنگ­ریزه را پاشیده باشند - منافاتی ندارد (طباطبایی، 1417، ج9، ص39).

دسته اول از آیات مذکور، مشیت بنده را تحت مشیت الهی بیان می‌کند؛ دسته دوم مشیت الهی را متعلق به اعمال اختیاری انسان می‌داند، و دسته سوم اسباب ظاهری را در کنار سبب الهی مطرح می‌کند. از این موارد برمی­آید که اراده انسان در عین وجود، مشمول اراده‌ الهی است و در تحقق افعال اختیاری انسان است که اسباب و عوامل مادی مطرح می‌شوند. این مطلب، مورد اعتقاد شیعه است که آن را با عبارت «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» (کلینی، 1429، ج1، ص389) بیان می‌کنند. قرآن‌ کریم اصل علیت عمومی و نظام اسباب و مسببات را تأیید می‌فرماید و راجع ­به هر موضوعی ازجمله مرگ، زندگی و حوادث دیگر آسمانی و زمینی که صحبت کرده، همه را مستند به علتی کرده است؛ هرچند در نهایت به­منظور اثبات توحید، همه را مستند به خدا دانسته است (ر.ک به: یونس، 44؛ کهف، 45؛ نوح، 17).

مبنای تفکر اسلامی به­ویژه تفکر شیعی، بر محوریت حاکمیت خدا بر کل عالم خلقت قرار داده شده است. بر این اساس، آغاز و انجام تاریخ، حرکت تاریخ، تحولات و تکامل تاریخ، همه در راستای تحقق اراده الهی قرار دارد. آیه «قالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی» (طه، 50) برهانی را طرح می‌کند که در آن خداوند، رب همه چیز است. پر واضح است که وقتی خدا اشیا را خلق فرمود، مالک و مدبر آنها هم خواهد بود؛ زیرا وجود آنها به وجود خدا متکی است (طباطبایی، 1417، ج14، ص168). 

خداوند هم خالق هستی ازجمله بشر و تاریخ بشری، و هم سرپرست و رب جریان تکامل تاریخ است. بدین‌ معنا، خلقت عالم و تاریخ ناشی از خالقیت خدا و تکامل تاریخ ناشی از ربوبیت اوست.

بنابراین جنبه‌ الهی­ای که قرآن به حوادث تاریخی می‌دهد، جهت جایگزینی حاکمیت الهی با روابط علّی حوادث یا اسباب و قوانین طبیعی حاکم بر رویدادها نیست، بلکه روابط موجود بین حوادث تاریخی، حکمت خدا و حسن تدبیر وی را در ساختمان جهان و نیز جریان حوادث تاریخی بیان می­دارد (جعفری، 1368، ص32).

قرآن، قانون علیت عمومی را مسلّم می‌داند. هر موجودی که در جهان وجود دارد و هر حادثه‌ای از حوادث عالم که اتفاق افتاده است، به­وسیله‌ علت یا مجموعه‌ای از علل وجود یافته و بدون آنها ممتنع­الوجود است (طباطبایی، 1417، ج7، ص294). عقل هم با حکم بدیهی و بنابر فطرتش این قانون را قبول دارد و برای هر حادثه‌ مادی به جستجوی علت پرداخته و در اینکه هر حادثه علتی دارد، هیچ تردیدی به خود راه نمی‌دهد.اما این موضوع با علت‌العلل بودن خداوند مغایرتی ندارد؛ زیرا مشیت الهی از طریق قوانین علّی و به تعبیر قرآن، سنت‌های الهی که تحول و تغییر در آنها راه ندارد، صورت خارجی پیدا می‌کند.

خداوند می‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض؛ و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین بر ایشان مى‏گشودیم» (اعراف، 96).

حاکمیت خداوند بر کل هستی و تاریخ به­معنای حاکمیت مطلق و جبر در زندگی بشر نیست. آنجا که خداوند از کل هستی سخن می‌گوید، جبر مطلق حاکم است: «فالِقُ الْإِصْباحِ وَ جَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنا» (انعام، 96)؛ اما آنجا که از بشر سخن می‌گوید - چه فرد بشر، چه جامعه بشری و چه تاریخ بشر که کلیتی را در مسیر تاریخ تشکیل می‌دهد - حاکمیت مشیت الهی هیچ‌گاه به­معنای حذف روابط علت و معلولی بین حوادث و وقایع نیست، بلکه خداوند شکل دادن به این روابط را به خود نسبت می‌دهد. در واقع این روابط علّی در جهان آفرینش از حکمت و تدبیر و تقدیر او نشئت گرفته و  به همین دلیل عین اراده، کلمه و سنت الهی هستند.

در سایه چنین نظام مرتبط و علّی، انسان درعین­حال که وابسته مطلق به خداست، می‌تواند با درک این روابط به مشیت شامله الهی دست یابد و زندگی خود را به سمتی که اراده می‌کند، بکشاند؛ زیرا مشیت شامله الهی در دو وجه کارساز است: وجه اول از جانب خدا: «لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ ...» (اعراف، 96)، و وجه دوم از جانب انسان: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا» (اعراف، 96). 

2. سنن الهی، قوانین حتمی حاکم بر هستی

اولین موضوع مطرح در فلسفه تاریخ، قانون‌مندی حرکت تاریخ است. بنابه گفته شهید مطهری، آنچه در اصطلاح فلسفه به نام «نظام جهان» و «قانون اسباب» خوانده مى‏شود، در زبان دین «سنت الهى» نامیده مى‏شود (مطهری، بی­تا، ج1، ص135).سنن تاریخی، «سنة الله» است؛ یعنی مربوط به خدا می­باشد. به تعبیر دیگر هر قانونی از قوانین تاریخ، یک قاعده الهی است. پافشاری قرآن بر الهی بودن سنن تاریخی و خصوصیت غیبی داشتن آنها، برای ایجاد اندیشه وابستگی انسان به خداست؛ چنان­که حتی وقتی انسان می‌خواهد از طبیعت برخوردار شود، به خداوند وابسته است و زمانی می‌تواند از نظم کامل جهان در میدان‌های مختلف قوانین حاکم بر طبیعت برخوردار باشد که از خدا فاصله نگیرد؛ زیرا خداوند قدرتش را از خلال همین سنت‌ها اعمال می‌کند. این سنت‌ها و قوانین «ارادة الله» هستند و حکمت و تدبیر او را در عالم تجسم می‌بخشند (همان، ص85). به همین دلیل، به مجموعه این سنت‌ها و قوانین الهی در قرآن که براساس فطرت انسان شکل گرفته و وی را در سیر کمالی خویش راهنمایی می‌کند، دین اطلاق شده است (طباطبایی، 1417، ج16، ص193).

در زمینه‌ فلسفه نظری تاریخ از دیدگاه قرآن، سنت‌های تاریخی مفاهیمی هستند که به بیان قانون‌مندی تاریخ، مسیر حرکت تاریخ و حتی غایت حرکت تاریخ می‌پردازند (صدر، 1421، ج19، ص47). شهید صدر با بررسی آیات قرآن از زاویه‌ ضوابط و قوانین و نوامیسی که در کار تاریخ اثر گذاشته است، در قالب قانون کلی از سنت‌های تاریخی مانند «اجل همگانی جامعه» (یونس، 49)، «کیفر دنیایی در زمان مقرر» (کهف، 59-58) و «نابودی جوامع براثر طرد پیامبران» (اسراء، 77-76) نام ‌برده و نیز به «سنت تخلف‌ناپذیری قوانین تاریخ بر هیچ قومی از انسان‌ها» (بقره، 214) و «سنت مبارزه پیامبران با مترفین قومشان» (سبأ، 35-34) اشاره نموده است.

شهید صدر که دیدگاه قرآن را در مخالفت با تصادفی یا تقدیری بودن رویدادهای تاریخی روشن ساخت، استقرای تاریخی[1] را به­عنوان یک روش علمی برای درک قوانین تاریخی در قرآن مطرح نمود. خداوند در آیاتی مانند «أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ»[2] (محمد، 10) به استفاده از حوادث گذشته ترغیب و تشویق می‌کند. شهید صدر به این دو آیه به­عنوان دلیل استناد می‌کند که خود قرآن نیز در طرح حوادث گذشته دارای روش استقرایی در تاریخ است؛ زیرا معتقد است که استقرا در حوادث تاریخی، حقایقی را در زمینه‌ علم تاریخ و سنن تاریخی بر انسان روشن می‌کند. به عبارت دیگر، دقت و تأمل در این‌گونه آیات سبب استخراج ضوابط و قوانین تاریخی از قرآن می‌شود. در حقیقت قرآن به بشر یادآور می‌شود که می‌تواند با کشف و درک این سنن و قوانین، به­عنوان یک فاعل مؤثر بر سرنوشت خود حاکم شود (صدر، 1421، ج19، ص67). بنابراین انسان مختار می‌تواند با کشف قوانین و سنت تاریخی از محضر قرآن، راه حاکم شدن بر سرنوشت خویش را به­دست آورد.

سنن و قوانین تاریخی به شکل قضیه‌ شرطیه یا قطعیه، یا به شکل کشش‌ها و گرایش‌های طبیعی در قرآن آمده‌اند که البته بیشتر آنها به­صورت قضیه‌ شرطیه بیان شده­اند؛ زیرا جهان در سطح قوانین و سنن تاریخی براساس شرط و جزا پی‌ریزی شده است. این‌گونه قوانین، خدمت بزرگی به انسان در زندگی معمولی­اش می‌کنند و نقش مؤثری در انسان‌سازی دارند؛ زیرا انسان با شناخت این قوانین می‌تواند نسبت به جزای شرط در مورد خودش اقدام کند: هرگاه خود را نیازمند وجود جزا دید، با فراهم کردن شرط به­دست خود، قانون را عملی سازد و هرگاه جزای شرط با مصالحش سازگار نبود، با پیشگیری از تحقق شرط، مانع تحقق جزا گردد (همان، ص91-89).

سنن و قوانین الهی چند ویژگی خاص دارند: در درجه اول، خدایی بودن، در درجه دوم، عمومیت داشتن و در درجه سوم، آزادی اراده و اختیار انسان در سنن تاریخی قرآن لحاظ شده است. در واقع فراگیر بودن و کلیت داشتن قوانین علمی و نیز غیر قابل تخلف بودن آنها که در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است، به آنها جنبه علمی می‌بخشد و مسلمانان را برمی‌انگیزد تا حوادث تاریخی را با بصیرت و آگاهی مطالعه کرده و با منطق بپذیرند(همان، ص69).

3. حرکت به­سوی تکامل همه‌جانبه

مهم‌ترین انگاره درباره آینده موعود قرآنی، حرکت نوع بشر به­سوی کمال و تعالی است. اوج این کمال و تعالی عبارت از کمال عقلی، خلقی و اجتماعی انسان‌هاست که به راهنمایی انسان‌های کامل (پیامبران و امامان) انجام می‌شود. سرنوشت و فرجام نهایی انسان، رسیدن به تکاملی همه‌جانبه است که در انتهایی‌ترین برهه تاریخ (ظهور مهدی موعود) تحقق خواهد یافت (کارگر، 1387، ص53).

اندیشه تکامل قبل از آنکه درباره جهان زیستی مطرح شود، در مورد تاریخ و اجتماع انسانی مطرح بوده است. پیشینه اندیشه تکامل اجتماعی به دوره فیلسوفان باستان بازمی‌گردد (پوپر، 1350، ص118). در میان اندیشمندان معاصر، برخی معتقدند که چون انسان دارای افعال ارادی و اختیاری است و به این ترتیب در آینده خود  نقش دارد، نمی‌توان برای آینده جوامع سیر تکاملی درنظر گرفت (مصباح یزدی، 1378، ص167).

تکامل، پذیرفتن و به خود گرفتن کمال است و کمال، افزایش و زیادتی است که موجودی در محیط هستی خود به آن می‌رسد. قانون عمومی جهان طبیعت، تحول و تکامل است که مورد قبول همه فلیسوفان اسلامی و دانشمندان علوم امروز می­باشد (طباطبایی، 1387الف، ص231-230). قانون تحول و تکامل عمومی مبتنی بر این است که هیچ موجودی از موجودات عالم نیست مگر آنکه وجودش تدریجی است؛ از نقطه ضعف به­سوی قوت و از نقص به سمت کمال پیش می‌رود، تا جایی که هم در ذات و هم در افعال و آثارش تکامل نماید و به نقطه نهایی کمال برسد. از جمله موجودات عالم، انسان است که همواره - چه در افعال و چه در آثارش - در حال تغییر و تکامل است، که یکی از آن تغییرات، آثاری است که با فکر و ادراکش صورت می‌دهد (همو، 1417، ج1، ص66). البته این قانون در مورد انسان‌ها متفاوت است. توضیح آنکه، با اینکه نوع انسان در مسیر حرکت تکاملی جهان ناچار از حرکت رو به پیش است، اما همه افراد انسانی الزاماً حرکتی تکاملی ندارند؛ زیرا براساس سنن الهی، انسان‌ها با انتخاب آزادی که در مسیر زندگی خود دارند، همگی راه تکامل را طی نخواهند کرد، و از همین‌جا حرکت دو شعبه از انسان‌ها در تاریخ به­دست می‌آید: گروهی صعود به­سوی کمال انسانی را پیش می‌گیرند، درحالی‌که گروهی دیگر سقوط کرده و به­سوی انحطاط انسانی می‌روند. این حرکت متضاد انسان‌ها در طول تاریخ، دو جبهه حق و باطل را پدید آورده که همواره در حال مبارزه بوده و هستند (پایدار، 1336، ص93-92).

بنابراین نظام آفرینش در حرکت به­سوی کمال قرار دارد و هیچ‌یک از ذرات جهان ساکن و بی‌حرکت نیستند و تنها قوانین کلی هستی که مبنای اصلی این حرکت هستند، خود ثابت و بدون تکامل می‌مانند: «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً» (فاطر، 43). از جمله قوانین ثابت در عالم، قانون علیت، قانون سنخیت علت و معلول، قانون عدم تخلف معلول از علت یا قانون تکامل و تحول است که در آن به­سبب تفکر و تأمل و به­کار بستن نیروی خلاق و تخیل در قوانین مادی و طبیعی، سرانجام ابتکار و دگرگونی در نظام عالم ایجاد می‌شود (طباطبایی، 1387ب، ص34-32). این قانون با اینکه بیان‌کننده حرکت دائمی در طبیعت و انسان است، اما خود ثابت و بی‌تغییر باقی می‌ماند.

پس انسان ناگزیر از حرکت در مسیر تکامل است؛ اما مبنای این حرکت تکاملی چیست؟

از دو طریق می‌توان به پاسخ این سؤال پرداخت: از یک سو اینکه، حرکت تکاملی در هستی براساس قانون هدایت عمومی قابل اثبات است. به­موجب این قانون که در انواع آفرینش الهی جاری است، نوع انسان به حکم ضرورت مانند دیگر موجودات، نیرویی دارد که او را به­سوی کمال انسانیت و سعادت راهنمایی می‌کند. بدیهی است که اگر این کمال و سعادت برای انسان که زندگی‌اش اجتماعی است، امکان وقوع نداشته باشد، اصل تجهیز لغو و باطل خواهد شد؛ درحالی‌که لغو در آفرینش وجود ندارد. این امر نه­تنها قانونی عمومی است، بلکه خواست و نیاز خود انسان نیز به­شمار می‌رود (همو، 1388، ص149). بشر از ابتدا این نیاز و خواست فطری را با خود داشته و در آرزوی رسیدن به جامعه‌ای سعادتمند زندگی کرده است. در واقع این نیاز فطری و درونی انسان با قوانین کلی آفرینش همسو و منطبق است.  

از طرف دیگر، جامعه‌ بشری در آینده موعود پر از عدل و داد می‌شود و انسان­ها با صلح و صفا در کنار هم زندگی خواهند کرد و به اوج کمال اخلاقی و اجتماعی خواهند رسید. البته استقرار چنین وضعیتی به­دست خود انسان خواهد بود و رهبر چنین جامعه‌ای، منجی جهان بشری و به بیان روایات، حضرت مهدی(عج) خواهد بود. بنابراین قوانین کلی آفرینش، اصول اساسی دین و فطرت بشر، همه در یک راستا در جهت تکامل و تحول انسان و جامعه قرار دارند.

عواملی که در حرکت انسان در تاریخ اثرگذارند، متعدد ذکر شده‌اند: گروهی از متألهان، قضا و قدر الهی را تنها عامل محرک تاریخ دانسته‌اند. از نظر این گروه، علل همه حوادث بزرگ و کوچک تاریخ، مشیت الهی است. برخی از دانشمندان علوم طبیعی، انباشته شدن دانش بشری را عامل حرکت تاریخ طرح کرده‌اند. از دیگر عوامل می‌توان به جغرافیا، نژاد، شخصیت‌ها و قهرمانان اشاره نمود (مطهری، بی­تا، ج15، ص46). عده‌ای از فیلسوفان نیز با چند عامل تاریخ را تفسیر کرده‌اند. در میان اندیشمندان اسلامی، برخی به فطرت کمال­جو و سیری‌ناپذیر انسان اشاره کرده و با طرح نظریه فطرت، به تفسیر تاریخ پرداخته‌اند (همان، ج24، ص422).

تضاد نیز به­عنوان نیروی حرکت تاریخ و تحول جامعه انسانی مطرح شده است. تضاد در درون خود انسان‌ها، یعنی بین کشش‌ها و قوای درونی وی وجود دارد. همچنین تضاد علاوه بر اینکه میان انسان‌ها و طبیعت نیز هست، بین انسان و مناسبات اجتماعی او نیز مطرح است (پایدار، 1336، ص120). در قرآن کریم، از تضاد در طبیعت در قالب زوجیت یاد شده که سبب بقای موجودات می‌شود (ر.ک به: ذاریات، 49). تضاد درونی انسان که از ابتدای خلقت وجود داشته، در تبیین مبارزه با شیطان به­عنوان عدوّ مبین بیان شده است (ر.ک به: حج، 53). تضاد میان انسان‌ها در جامعه نیز در شکل مبارزه حق با باطل در طول تاریخ وجود داشته است (ر.ک به: مؤمنون، 70). از نظر قرآن در میدان مبارزه حق و باطل که از ابتدای تاریخ وجود داشته و تا فرجام آن نیز باقی خواهد بود، نیروهای حق یا همان مؤمنان پشت­سر انبیای الهی حرکت می‌کنند و پیروزی نهایی با آنان است (ر.ک به: مجادله، 21).

البته با توجه به آنکه مقتضای حرکت از نقص به­سوی کمال در جامعه، وجود نقص و تضاد بین اشیاست، باید توجه داشت که در جامعه متکامل اسلامی، این تضاد بین اصول ثابت دین (توحید، نبوت و معاد) که هر سه دین اسلام، مسیحیت و یهود بر آن اتفاق­نظر دارند، نخواهد بود، بلکه این تغییر و تحول در جهت استفاده از پیشرفت‌های مادی حیات بشر و علوم و فنون طبیعی خواهد بود (ر.ک به: پایدار، 1336، ص20).

در منظر اسلام، سیر کمال بشر در جامعه‌ای اتفاق خواهد افتاد که سنت عدالت اجتماعی که متناسب با فطرت بشر است، در آن جامعه سایه گسترانده باشد. انسان در چنین جامعه‌ای با بهره گرفتن از علم نافع و عمل صالح می‌تواند خود را در مسیر سعادت و کمال قرار دهد (طباطبایی، 1417، ج4، ص119). علم نافع، علمی است که انسان را از ضلالت و گمراهی بازدارد (همان، ج5، ص79-78) و عمل صالح، عملی است که طبق عقاید حق (عبودیت و اخلاص) صادر شود. عمل صالح از فروع علم و از آثار آن محسوب می‌شود و هرچه تکرار شود، باعث راسخ‌تر شدن اعتقاد می‌شود (همان، ج17، ص23).

همان‌طورکه گفته شد، دو بال «علم نافع» و «عمل صالح» لازمه سیر تکاملی انسان جهت کسب سعادت می‌باشد. علامه طباطبایی در مناظره با دکتر کربن دراین‌باره می‌گوید: «روشى که اسلام به­منظور تأمین سعادت واقعى بشر براى پیروان خود تعیین کرده - یعنى روشی ممزوج از اعتقاد و عمل - به­نحوى است که بدون اعتقاد به ظهور مهدى، اثر واقعى کامل خود را نمى‏تواند ببخشد» (همو، 1387، ص75).

اعتقاد به انقلاب حضرت مهدی(عج) به­عنوان غایت و آینده‌نگری شیعه، خود متضمن معنای حرکت و تغییر و تحول و دگرگون‌سازی در جامعه است؛ زیرا انقلاب یک مفهوم اجتماعی است که بشریت به­دنبال طرحی برای درمان دردهای خود به آن روی می­آورد. انقلاب که مفهوم اصلاح را هم با خود دارد، از اصول مکتب توحید و فطرت بشر سرچشمه می‌گیرد (معموری، 1379، ص180-178): «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِیم تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُم ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! آیا شما را بر تجارتى راه نمایم که شما را از عذابى دردناک مى‏رهاند؟ به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد کنید. این [گذشت و فداکارى‏] اگر بدانید، براى شما بهتر است» (صف، 11-10).

بنابراین جامعه‌ انسانی باید در جهت حرکت مستمر و دشوار به­سوی بی‌نهایت، خود کلیه شرایط حرکت تکاملی خویش را فراهم آورد و روابط جمعی را بر آن اساس بنا نهد (صدر، 1359، ص18).

«و لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ؛ به­راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند، و آهن را که در آن براى مردم خطرى سخت و سودهایى است، پدید آوردیم، تا خدا معلوم بدارد چه کسی در نهان، او و پیامبرانش را یارى مى‏کند. آرى، خدا نیرومند شکست‌ناپذیر است» (حدید، 25). بنابر آیه مذکور، این مردم­اند که باید با قیام و مبارزه خود جامعه را دگرگون سازند و انبیا و اولیای الهی بدون یاری مردم و قیام آنها، وظیفه ندارند به­تنهایی جنبش و تحول انقلابی را به نتیجه برسانند، بلکه وظیفه آنها در رهبری و آگاهی­بخشی به مردم و بالا بردن شعور اجتماعی آنان است. «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلی‏ قَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته، تغییر نمى‏دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند، تغییر دهند» (انفال، 53).

بنابراین تحول تاریخی و انقلاب دراثر دو عامل انسان‌ها و قوانین تاریخی (سنت‌های الهی) شکل می‌یابد و عمل ارادی مردم جهت بسیج شدن برای انقلاب، به آگاهی و بینش نیاز دارد که باید توسط رهبر جامعه انجام شود (پایدار، 1336، ص219).

4. غایتمندی و هدفمندی تاریخ

آفرینش هدفمند خداوند در سراسر قرآن مطرح شده و غایت تاریخ در فلسفه تاریخ اسلام با حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) تحقق خواهد یافت.

از منظر قرآن، تاریخ هدفمند است. انسان، جهان و جهانیان همه برای هدفی معین آفریده شده­اند: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً» (ص، 27). زمینه رشد و تکامل انسا‌ن‌ها، در نظام آفرینش وجود دارد: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عملاً» (ملک، 2). در برخی آیات قرآن هدف از خلقت، عبودیت رب دانسته شده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُون» (ذاریات، 56؛ نیز: هود، 7؛ جاثیه، 22). 

هدف و غایت در هر جامعه‌ای به آرمان مورد قبول آن جامعه بستگی دارد. هر مقدار که آرمان‌های جامعه بشری بزرگ‌تر و کامل‌تر باشد، به همان میزان اهداف و غایات آن جامعه بزرگ‌تر می‌شود. هر جامعه با پذیرش آرمان موردنظر خود در واقع مسیر تکاملی خود را انتخاب می‌کند. قرآن و روایات، از آرمان خود با نام «الله» یاد کرده‌اند (صدر، 1421، ج19، ص120).

آرمان قرآنی یک آرمان مطلق برای همه بشریت است و فقط به یک جامعه یا گروه خاصی تعلق ندارد. خداوند می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیه» (انشقاق، 6). «کدح» که در لغت به­معنای کوشش و رنج است (راغب اصفهانی، 1416، ج1، ص704)، در این آیه به­معنای حرکت و بسیجی پیگیر و آمیخته با درد و رنج است. این حرکت با حرکت‌های معمولی تفاوت دارد؛ زیرا حرکتی تکاملی است. در آیات دیگر قرآن از این مسیر تکاملی به نام‌های «سبیل الله»، «صراط» و «صراط الله» یاد شده است. در حقیقت «کدح» مسیر جامعی را به انسان‌ها نشان می‌دهد که همه آنها را دربر می‌گیرد، حتی آن گروهی که به انتخاب خود مسیر مخالف کمال را برگزیده‌اند؛ مانند مشرکان که خداوند آنها را به­خاطر پرستش الهه‌های دروغین سرزنش می‌کند (صدر، 1421، ج19، ص142): «إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطان» (نجم، 23).

در واقع کاروان تاریخ بشریت به سمت «الله» در حال حرکت است: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُوان» (بقره، 156)، و این مغایرتی با انتخاب و آزادی بشر ندارد. انسان در هر جبهه‌ای که قرار گیرد - چه حق و چه باطل - طبق سنت الهی به­سوی معبود اصلی‌اش خواهد رفت.    

سرانجام روزی فرامی‌رسد که مهلت شیطان به پایان خواهد رسید: «قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلى‏ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» (حجر، 38-37). این روز، روز مرگ شیطان خواهد بود؛ زیرا در آن روز حقایق الهی به‌طور کامل جلوه‌گر می‌شود و مجالی برای غیرحق نخواهد بود. بنابراین، این سراب شیطانی که باعث گمراهی بسیاری از بندگان الهی شده، سرانجام روزی به پایان خواهد رسید و بشر تمام نیروهای شیطان را درهم خواهد کوبید و همه موانع را از سر راه برخواهد داشت و به آرمان بزرگ و غایت تاریخ دست خواهد یافت که همانا حکومت یگانه خدا بر همه گیتی خواهد بود.  

غایت و هدف تاریخی قرآن، استخلاف و رسیدن انسان به مقام خلافت الهی در روی زمین است (ر.ک به: سقا، 1391، ص38-32). نیل به این مقام الهی برای بشری که می­خواهد به مقام جانشینی خدا برسد از مسیر «تخلقوا باخلاق الله» (ر.ک به: مجلسی، 1406، ج6، ص402) می­گذرد؛ زیرا این مقام شایسته کسانی است که خود را به خدای خود شبیه سازند تا بتوانند به مقام قرب و خلافت او برسند، که مصداق بارز ایشان معصومان (ع) هستند.

5. تأثیر اراده انسان در تحقق سنت­های تاریخی   

در ابتدای ورود به بحث سنت‌های تاریخی، پنداری نادرست در ذهن انسان شکل می‌گیرد که عبارت از وجود نوعی تعارض و ضدیت بین آزادی انسان و سنت‌های تاریخ می‌باشد. رویکرد قرآن در اثبات سنت‌های تاریخ به­گونه‌ای است که با این پندار غلط مبارزه کرده و تأکید فراوان بر این مفهوم دارد که محور قضایا و وقایعی که یکی بعد از دیگری در این جهان می‌گذرد، اراده‌ انسان است (پایدار، 1336، ص90). برای مثال، قرآن کریم تغییر حال قوم توسط خدا را به­دنبال تغییری که آنها در خودشان ایجاد می‌کنند، قرار می‌دهد: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم؛ در حقیقت خدا حال قومى را تغییر نمى‏دهد، تا آنان حال خود را تغییر دهند» (رعد، 11)، یا در آیه­ای دیگر سبب هلاکت مردم شهرهای هلاک­شده را بیدادگری همان مردم قلمداد می‌نماید: «وَ تِلْکَ الْقُرى‏ أَهْلَکْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً؛ و [مردم‏] آن شهرها چون بیدادگرى کردند، هلاکشان کردیم، و براى هلاکت­شان موعدى مقرر داشتیم» (کهف، 59)؛ «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى‏ قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهم؛ این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته، تغییر نمى‏دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند، تغییر دهند» (انفال، 53).

آنچه از آیات مذکور استنباط می‌شود این است که سنت‌های تاریخی فراتر از دست انسان نیست و خداوند هرگونه تغییر مطلوبی را در زندگی انسان به دست خود او سپرده و اینها فرصت‌هایی هستند که انسان بتواند آزادی و انتخاب و تصمیم آزاد خود را نشان دهد. بنابراین مسئله انتخاب انسان در ترسیمی که قرآن نسبت به سنت‌های اسلامی دارد، نقش اساسی را ایفا می‌کند.

سه سنت از سنت­های تاریخی قرآن که انسان را مختار و مؤثر در تحولات اجتماعی و تاریخی معرفی می­کند، عبارتند از:

 

5-1. ارتباط تحول اجتماعی با تغییر درونی افراد جامعه

براساس آیه 11 سوره رعد که ذکر آن گذشت،عبارت «اِنَّ الله لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ» در آیه به­طور خلاصه این مطلب را می‌رساند که خداوند چنین حکم کرده و قضایش را حتم نموده که نعمت‌ها و موهبت‌هایی که به انسان می‌دهد، مربوط به حالات نفسانی خود انسان باشد. اگر آن حالات موافق با فطرتش بود، آن نعمت‌ها و موهبت‌ها هم ادامه داشته باشد؛ مانند آیه‌ای که می‌فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ؛ و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏گشودیم ولی (آنها حق را) تکذیب کردند ما هم آنان را به کیفر اعمال­شان مجازات کردیم» (اعراف، 96)؛ یعنی تا زمانی که ایمان در دل‌های ایشان دوام داشته باشد برکات الهی هم دوام می‌یابد و هر وقت که ایشان حال خود را تغییر دادند، خداوند هم وضع رفتار خود را عوض کرده و نعمت را به نقمت مبدل سازد (طباطبایی، 1417، ج11، ص310).

آنچه که باید قبل از تغییر جامعه تغییر کند، فرد انسانی است؛ زیرا تغییر اجتماع متوقف بر تغییر افراد آن است. ازاین­رو روشن می‌شود که انسان نمی‌تواند موجودی بدون اختیار باشد؛ چراکه در این صورت خداوند شرط تغییر جامعه را تغییر درونی افراد آن جامعه قرار نمی‌داد. پس جامعه‌ صالح جامعه‌ای است که افراد آن صالح باشند، و جامعه فاسق نیز بر همین قیاس از افراد فاسد تشکیل می‌شود (مقدم، 1384، ص20-19).

قرآن کریم همچنین می‌فرماید: «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ؛ هرچه از خوبی­ها به تو مى‏رسد، از جانب خداست و آنچه از بدى به تو مى‏رسد، از خود توست» (نساء، 79). علامه‌ طباطبایی از لحاظ انتساب خوبی‌ها به خداوند و ارجاع بدی‌ها به خود انسان، این آیه را با آیه 53 سوره انفال که می­فرماید: «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى‏ قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته، تغییر نمى‏دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند، تغییر دهند» قریب­المضمون می‌داند (طباطبایی، 1417، ج5 ، ص9).

بنابراین بدی‌ها و خوبی­های زندگی انسان در نتیجه عملکرد خود اوست، و این می‌تواند نشانه‌ای از سنت‌ الهی مذکور دانسته شود (پایدار، 1336، ص29).

5-2. اختیار بشر در پذیرش دعوت پیامبران

یکی دیگر از سنن الهی در رابطه با موضوع مورد بحث، سنت ارسال رسل از طرف خداوند متعال برای هر امتی است. پس از بعثت رسول‌ اکرم(ص)، گروهی از مردم هدایت می‌یابند و گروهی به راه ضلالت می‌روند. پس خداوند امکان هدایت مردم را فراهم می‌آورد، اما این خود مردم­اند که پس از اتمام حجت خدا، راه صواب یا ناصواب را اختیار می‌کنند (همان، ص23). این معنا در آیاتی بیان شده است؛ ازجمله:«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ؛ و در حقیقت در میان هر امتى فرستاده‏اى برانگیختیم [تا بگوید:] خدا را بپرستید و از طاغوت [فریبگر] بپرهیزید. پس، از ایشان کسى است که خدا [او را] هدایت کرده، و از ایشان کسى است که گمراهى بر او سزاوار است» (نحل، 36).

از آیه فوق استنباط می‌شود که ارسال رسل، سنتی است که شامل تمامی اقوام و امت‌ها می‌شود و اختصاص به یک امت خاص ندارد. این معنا در آیات دیگری هم دیده می‌شود: «وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدیداً وَ عَذَّبْناها عَذاباً نُکْراً؛ و چه بسیار شهرها که از فرمان پروردگار خود و پیامبرانش سرپیچیدند و از آنها حسابى سخت کشیدیم و آنها را به عذابى [بس‏] زشت عذاب کردیم» (طلاق، 8). عذاب مذکور در آیه، دلیل بر اختیار مردم در پذیرش یا عدم پذیرش دعوت پیامبران است. قرآن کریم بسیار از سرکشی و عناد از دین حق توسط مردم صحبت می‌کند، که خود دلالت بر نوعی اختیار انسانی دارد.

5-3. دخالت انسان در سرنوشت خویش

براساس سنت امداد، خداوند به دنیاخواهان در زندگی دنیا و به آخرت­خواهان در زندگی آخرت امداد می‌رساند.

ازجمله آیاتی که مسئولیت انسان را در سرنوشت خود مورد بحث قرار می‌دهد، آیاتی است که طبق آنها خداوند براساس اراده و مشیت خویش، به اندازه‌ای که خود صلاح بداند، آرزوهای کسانی را که اراده کند، برآورده می‌سازد. بنابراین در این آیات نقش آرزوکننده، یعنی انسان‌ها در سرنوشت خویش و جامعه‌شان مشخص شده است: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً وَ مَنْ أَرادَ الآْخِرَةَ وَ سَعى‏ لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً؛ هرکس خواهان [دنیاى‏] زودگذر است، به­زودى هرکه را خواهیم [نصیبى‏] از آن مى‏دهیم، آنگاه جهنم را که در آن خوار و رانده داخل خواهد شد، براى او مقرر مى‏داریم، و هرکس خواهان آخرت است و نهایت کوشش را براى آن بکند و مؤمن باشد، آنان­اند که تلاش آنها مورد حق‏شناسى واقع خواهد شد» (اسراء، 19-18).

خداوند در این آیه می­فرماید هرکه زندگی زودگذر دنیا را بخواهد، ما آنچه را که او می‌خواهد، به­زودی به او می‌دهیم؛ البته نه هرقدر که او می‌خواهد، بلکه هرقدر که ما می‌خواهیم. پس امر به­دست ماست، نه به اختیار او و به هرکس که بخواهیم، می‌دهیم (طباطبایی، 1417، ج13، ص67). با این حال، همین­که خداوند جواب خواست و آرزوی بندگان را می‌دهد - گرچه آن­طور که خود بخواهد - دلالت بر تأثیر اراده انسان بر سنت الهی امداد دارد. آیه 20 سوره اسراء نیز می‌فرماید: «کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ»؛ یعنی ما هر دو گروه را امداد می‌کنیم. «کُلاً» که مفعول کلمه «نُمِدُّ» است، بدین ‌جهت مقدم بر فعل شده که بفهماند منظور این است که سنت امداد هر دو گروه را دربر می‌گیرد (همان). به این ترتیب، سنت امداد خداوند در جهت برآورده ساختن اراده انسان (چه مؤمن آخرت­طلب و چه کافر دنیامدار) برقرار است.

بنابر آیات مطرح­شده که به بیان سنت مسئول بودن انسان نسبت به اعمالش پرداختند، انسان نمی‌تواند مسلوب­الاراده و مسلوب­الاختیار باشد؛ زیرا در سنت‌های یادشده، تأثیر خواست انسان در جریان یافتن یا نیافتن سنت و قانون موردنظر مشهود است. از طرفی بشری که قدرت تخلف از امر هدایت الهی را هرچند به­طور موقت دارد، در برابر قوانین جبری قرار نگرفته است. همچنین مشروط بودن سنت‌های اجتماعی و تاریخی قرآن به اراده‌ انسان، دلیل قطعی دیگری بر آزاد بودن اراده بشر می­باشد. وقتی سنت‌های تاریخی در تحقق طرح تاریخی قرآن نقش داشته باشند و همان سنت‌‌ها انسان را در اعمالش مسئول اعلام نمایند، بنابراین اراده انسان‌ها در کنار سنت‌های تاریخی در تحقق آینده موعود نقش‌آفرین خواهند بود.

 از طرفی انسان با محتوای درونی‌اش (فکر و اراده)، بنیاد حرکت تاریخ را می‌سازد (صدر، 1421، ج19، ص117). فکر، وجود ذهنی انسان است که در آن اهداف متصور می‌شوند؛ اراده، انسان را متوجه آن اهداف می‌کند. با امتزاج فکر و اراده، فعلی از انسان صادر می‌شود که رو به سوی آینده دارد، و این محرک انسان برای انجام عملی تاریخی است که در صحنه اجتماع تحقق می‌یابد (همان، ص116).

 در تغییرات اجتماعی که سرچشمه الهی دارند (مانند انقلاب‌های آسمانی)، با آنکه اصل این ایده‌ها و رسالت‌ها متکی به وحی الهی است، اما در مورد اجرایی شدن و تحقق پیدا کردن­شان، سنت الهی بر این است که به سبک طبیعی و عادی و به­گونه یک حادثه یا رویداد اجتماعی طبیعی رخ دهد؛ زیرا تا هنگامی که فضای مناسب در محیط برای ایجاد انقلاب پیش نیاید، انقلاب آسمانی پیش نمی‌رود. به­عنوان نمونه، قرآن در بیان شکست مسلمانان در جنگ احد بعد از پیروزی در جنگ بدر می‌فرماید: «إِن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْکَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ؛ اگر بر شما ]مسلمانان[ جراحتی وارد گردد، بر دشمنانتان نیز وارد آید، و این روزهای شکست و پیروزی را ما بین مردم به­نوبت قرار دادیم» (آل‌عمران، 140). قرآن می‌خواهد بگوید که این داستان مربوط به سنن و ضوابط تاریخی است. علت پیروزی در جنگ بدر، فراهم آوردن شرایط پیروزی توسط خود مردم بود و این شرایط طبق سنن تاریخی ایجاب می‌کرد که آنها پیروز شوند و پیروز هم شدند؛ همین شرایط در جنگ احد ایجاب می‌کرد که شکست بخورند و شکست هم خوردند (صدر، 1421، ج19، ص51).

بنابراین نقش تاریخی انبیا و اوصیای الهی به­عنوان انسان تاریخی، از نقش مردم که پیروان آنها هستند، کم نمی‌کند؛ به­خصوص در عرصه انقلاب‌ها یا حرکت‌های اصلاحی که طبق سنت الهی باید از مجرای طبیعی اجرایی شوند، نقش اصلی در تلاش و همت آنها خلاصه می‌شود. داستان نابودی فرعون و استخلاف بنی­اسرائیل در قرآن، نمونه‌ای از هم­راستایی مردم با سنت‌های الهی و ارتباط و تبعیت از ولیّ اجتماعی زمان (حضرت موسی) است که در آیات 129تا 137 سوره اعراف قابل بررسی می‌باشد.

 

 

نتیجه

1. حاکمیت مشیت خداوند بر تاریخ، حرکت تاریخ به­سوی تکامل همه­جانبه و تأثیر اراده انسان در تحقق سنت­های تاریخی، ازجمله مبانی تفکر آینده­گرای قرآن به­شمار می­آیند.

2. برمبنای نظر شهید صدر، قوانین تاریخی حاکم بر هستی با سنت‌های تاریخی قرآن انطباق کامل داشته و می‌توان با کشف این سنن حتی از حوادث جزئی به قوانین کلی و قطعی دست یافت، که با هم­راستا شدن با آنها می‌توان بر سرنوشت و آینده خود مسلط شد.

3. سیر تکاملی همه‌جانبه تاریخ، یکی دیگر از مبانی آینده‌گرایی قرآن است که در دیدگاه این کتاب آسمانی نیز وجود دارد. علم نافع و عمل صالح، دو عامل لازم در سیر تکاملی بشر هستند. سیر تکاملی از منظر قرآن در برهه تاریخی ظهور منجی تحقق خواهد یافت.

4. برخی سنت‌های تاریخی قرآن، خود دلیلی بر مسئول بودن انسان در زندگی و تاریخ خویش است. این سنت‌های تاریخی قرآن، ازجمله ارتباط تحول اجتماعی با تغییر درونی افراد و دخالت انسان در سرنوشت خویش، دلالت بر عدم تغایر اراده­مندی انسان با سنت­های تاریخی دارد.           

5. ازآنجاکه اراده انسان تحت مشیت الهی قرار دارد، براساس خواست و اراده­ الهی، انسان­ها در انجام اعمالی که در آینده و سرنوشت­شان اثرگذار است، مختارند. به عبارتی خود سرنوشت خویش را رقم می­زنند.

6. وقتی سنت‌های تاریخی در تحقق طرح تاریخی قرآن نقش داشته باشند و همان سنت‌‌ها انسان را در اعمالش مسئول اعلام نمایند، بنابراین اراده انسان‌ها در کنار سنت‌های تاریخی در تحقق آینده موعود نقش‌آفرین خواهند بود.



1. منظور «کار علمی که روی حوادث جزئی گذشته جهت به­دست آوردن سنت و قانون تاریخی انجام می‌شود» (صدر، 1421، ج19، ص54). «در منطق، استدلالی را گویند که در آن براساس مشاهده واقعیت‌های خاص و جزئی و ملاحظه اینکه حکمی در مورد تمام جزئیات مشاهده­شده صادق است، به استنتاج حکمی کلی می‌پردازیم و نتیجه می‌گیریم آن حکم در مورد کل نیز صادق است. به­عنوان مثال با دیدن اینکه تمام قوهای مشاهده­شده سفید هستند، حکم می‌کنیم که همه قوها سفید هستند» (اژه­ای، 1382، ص147-144). برمبنای این استدلال، در حوادث تاریخی قرآن نیز می­توان با تتبع و جستجو در جزئیات پدیده‌های تاریخی، قوانین کلی را استنتاج نمود.

[2]. مگر در زمین نگشته‏اند، تا ببینند فرجام کسانى که پیش از آنها بودند، به کجا انجامیده است؟ خدا زیر و زبرشان کرد و کافران را نظایر [همین کیفرها در پیش‏] است» (نیز ر.ک به: یوسف، 109).

-          قرآن‌کریم.
-          اژه­ای، محمدعلی، مبانی منطق، چ4، تهران: سمت، 1382.
-          پایدار، حبیب‌الله، برداشت‌هایی درباره فلسفه تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1336.
-          پوپر، کارل.ر، فقر تاریخی­گری، ترجمه احمد آرام، چ2، تهران: خوارزمی، 1350.
-          جعفری، یعقوب، بینش تاریخی قرآن، چ2، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368.
-          راغب اصفهانی، محمدحسین، مفردات الفاظ القرآن، محقق صفوان عدنان داوودی، دمشق- بیروت: دار القلم، دار الشامیه، 1416ق.
-          سقا، فرشته، نقش اراده انسان در تحقق آینده موعود از منظر قرآن و مقایسه آن با نظریه پایان تاریخ، پایان­نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه الزهرا، 1391.
-          صدر، محمدباقر، الموسوعة الشهید الصدر،ج19، قم: مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیة للشهید الصدر، 1421ق.
-          ـــــــــــــ ، خلافت انسان و گواهی پیامبران، ترجمه جمال موسوی، تهران: 1359.
-          طباطبایی، سید محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، چ2، قم: بوستان کتاب، 1387الف.
-          ــــــــــــــــــــــــــــ ، روابط اجتماعی در اسلام، قم: بوستان کتاب، 1387ب.
-          ــــــــــــــــــــــــــــ ، شیعه در اسلام، چ5، قم: بوستان کتاب، 1388.
-          ــــــــــــــــــــــــــــ ، شیعه، چ2، قم: بوستان کتاب، 1387ج.
-          ــــــــــــــــــــــــــــ ، المیزان فی تفسیر القرآن، چ5، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1417ق.
-          کارگر، رحیم، آینده جهان (دولت و سیاست در اندیشه مهدویت)، چ2، تهران: مرکز تخصصی مهدویت، 1387.
-          کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، 15جلد، قم: دار الحدیث، ‏1429ق.
-          مجلسى، محمدتقى، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، چ2، قم: مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، 1406ق.
-          مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1378.
-          مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج1، 15 و24، تهران، صدرا، بی­تا.
-          معموری، علی، نظریه سیاسی شهید سید محمدباقر صدر، قم: اشراق، 1379.
-          مقدم، احمد حامد، سنت‌های اجتماعی در قرآن کریم، چ5، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1384.