تکریم انسان از منظر اسلام و لیبرالیسم

نوع مقاله : علمی - پژوهشی

نویسنده

استادیار علوم سیاسی پژوهشکده تحقیقات اسلامی

چکیده

تکریم انسان به معنای توجه و تأکید بر حقوق انکارناپذیر مادی و معنوی انسان است. اسلام و لیبرالیسم، هر دو بر تکریم انسان تأکید دارند و مدعی‌اند انسان را گرامی و بزرگ می‌شمارند. حال با توجه به این ادعای مشترک، پرسش این است که آیا این دو مکتب در گرامی‌داشت مقام انسان، هم عقیده اند؟ و اگر پاسخ منفی است تفاوت تکریم انسان از منظر اسلام و لیبرالیسم در چیست؟
فرضیه مقاله این است: تکریم انسان از منظر اسلام با لیبرالیسم تفاوت ماهوی دارد.
با توجه به این فرضیه، ادعای اشتراک عقیده در این باره - به عنوان فرضیه رقیب-  از نظر نویسنده، مردود است و ادعای یاد شده، تنها یک اشتراک لفظی است.
روش تحقیق در این مقاله تطبیقی است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Man`s respectability in Islam and liberalism

نویسنده [English]

  • Ayat Mozaffari
چکیده [English]

Man`s respectability means attending and emphasizing man`s certain spiritual and material rights. Islam and liberalism, both, claim to affirm and emphasize man`s respectability. Considering the common claim, can one argue for the sameness of the meaning intended by the two? If not, what is/are the case(s) of difference? In the study it is proved that Islamic meaning of man`s respectability differs from that of liberalism essentially and the claim is not common but word.

کلیدواژه‌ها [English]

  • respectability
  • man`s dignity
  • man`s respectability
  • Islam
  • Liberalism

مقدمه

لیبرالیسم را می‌­توان نگرشی به زندگی و مسائل آن وصف کرد که تأکیدش بر ارزش­هایی همچون آزادی برای افراد و مخالفت با «آمریت طلبی» (authoritarianism) است. چه آمریت دولت باشد و چه آمریت کلیسا یا حزبی سیاسی. (­سالوین­شاپیرو، ترجمةمحمدسعید، شنبه۲۷بهمن۱۳۸۶)

 ریشه‌های این اندیشه را برخی به قدمت نبرد انسان برای به رسمیت شناختن آزادی خود برمی‌گردانند (بوردو، 1378، ص15). اما لیبرالیسم و آزادی خواهی به مفهوم امروزی، محصول انسان­گراییHumanism) ) و فردگرایی عصر جدید است و ریشه در رنسانس و جنبش اصلاح دینی Reformation)) در غرب دارد (بیات و دیگران، 1381، ص452).

در واقع تجلی­ لیبرالیسم به صورت یک مکتب، مربوط به­ دوره روشنگری (Enlightenment) و به ویژه قرن هجده است (همان، ص453).

در این میان، نگرانی اساسی لیبرالیسم آزادی فردی­ است( Microsoft Encarta. Encyclopedia , Liberalism) . یعنی اصل بنیادی لیبرالیسم، ارزش اخلاقی و ارزش مطلق و کرامت ذاتی شخصیت انسان است. بر مبنای این اصل می­بایست با هر فرد همچون غایتی فی نفسه رفتار شود و نه همچون وسیله‌ای برای پیش­برد اغراض و منافع دیگران (سالوین شاپیرو، همان).

بر این اساس، انسان از نظر لیبرالیسم کرامتی ذاتی دارد و از حقوق انکارناپذیری برخوردار است. توضیح بیشتر این دیدگاه در ادامه خواهد آمد.

ازسوی دیگر، «اسلام» آخرین و جدیدترین دین الهی است که «ما انزل الله» را در اختیار بشر قرار داده است. از منظر دین اسلام نیز انسان صاحب کرامت است، یعنی ارجمند و بزرگوار، عزیز و سرفراز. انسان، آن سان که قرآن معرفی می­کند، موجودی است برخوردار از روح خدایی و سرشار از پویایی. او می­تواند فرازمینی شود و در آسمانی شدنش به آنجا رسد که جز خدا نبیند.

قرآن آشکارا اعلام می­کند که انسان: از کرامت و شرافت ذاتی برخوردار است (اسراء، 70).

و همه نعمت­های زمین برای او آفریده شده است (بقره، 29). توضیح بیشتر این دیدگاه نیز در ادامه خواهد آمد.

بنابراین اسلام و لیبرالیسم هر دو بر تکریم انسان تأکید دارند. و مدعی­اند که انسان را گرامی و بزرگ می­شمارند.

منظور ما از تکریم انسان در این مقاله، همانا توجه و تأکید بر حقوق انکارناپذیر مادی و معنوی انسان است. توجه و تأکید بر حق زندگی پاک و شایسته، حق مالکیت، ثروت، امنیت، رفاه و تحصیلات و دانش عالی؛ حق برخورداری از نعمت­های زمین، حق تسخیر طبیعت؛ حق برخورداری از آزادی­های سیاسی- اجتماعی؛ حق برخورداری از جایگاه بلند در نظام هستی، حق پرستش و عبادت، حق انجام مراسم و مناسک دینی؛ و برابری حقوق با دیگر انسان­ها و نفی نظام ارباب - رعیتی. بر این پایه­، هر مکتبی که اهمیت و دغدغه بیشتری نسبت به سعادت مادی و معنوی نوع انسان­ داشته باشد، کرامت بیشتری برای نوع بشر قائل شده است.

حال با توجه به این ادعای مشترک اسلام و لیبرالیسم، جا دارد تا بپرسیم: آیا این دو مکتب در گرامی داشت مقام انسان هم عقیده­اند؟ و اگر پاسخ منفی است تفاوت تکریم انسان از منظر اسلام و لیبرالیسم در چیست؟

فرضیه مقاله که با روش تحقیق تطبیقی صورت گرفته، از این قرار است: تکریم انسان از منظر اسلام با لیبرالیسم تفاوت ماهوی دارد.

 

تکریم انسان از منظر لیبرالیسم

قبلاً بیان کردیم که انسان از نظر لیبرالیسم دارای کرامت ذاتی است و از حقوق انکارناپذیری برخوردار است. این حقوق به نام­های مختلفی، مانند «آزادی­های مدنی» و «حقوق طبیعی» و «حقوق بشر» معروف است و طبق اعلامیة استقلال آمریکا، عبارت است از حق «زندگی و آزادی و تعقیب سعادت» و طبق اعلامیة فرانسوی حقوق بشر عبارت است از حق «آزادی و مالکیت و امنیت و مقاومت در برابر ظلم». این حقوق نقض‌نشدنی، سلب‌نشدنی و جهانی است (سالوین شاپیرو، همان).

لیبرال­ها عمیقاً متقاعد شده‌اند که آدمی بدون آزادی ارزش زیستن ندارد. و از همین روست که آنها همواره خواسته‌اند فرد را از تضییقات و اجبارهای ناعادلانه و بازدارنده‌ای رها سازند که حکومت­ها و نهادها و سنّت­ها به او تحمیل می‌کنند. فرد خودمختار و مستقل و باید آزاد باشد تا شغلش را انتخاب کند، عقایدش را اظهار کند، ملّیتش را تغییر دهد و از جایی به جایی دیگر برود (همان).

 نیز آنچه ارتباط نزدیکی با آزادی فرد دارد، آزادی تأسیس انجمن است. لیبرالیسم مدافع حق تأسیس هر نوع انجمنی- سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، دینی و فرهنگی- است (همان).

یکی دیگر از اصول بنیادی تفکّر لیبرال برابری است. لیبرالیسم مدعی اصل برابری حقوق همة انسان­ها در همه‌ جا بوده است. مراد از برابری این است که همه در برابر قانون، حقوق برابر دارند و حق دارند از آزادی مدنی برخوردار شوند. هیچ قانونی نباید به برخی امتیازات خاصی بدهد و به برخی تبعیض­های خاصی تحمیل کند؛ قانون، خواه یاری‌دهنده و حمایت کننده و خواه مجازات کننده، باید برای همه یکسان باشد. لیبرالیسم به جنگ بی‌امانی علیه امتیازهایی پرداخت که آنها را مانعی مصنوعی در راه رشد و تکامل فردی می‌دانست، چه این امتیازها ناشی از تولد و ثروت و نژاد یا اعتقادات باشد و چه جنسیت. با پیشرفت و گسترش لیبرالیسم، اصل برابری تا آنجا توسعه یافت که حق رأی برابر و همگانی را نیز دربر‌گرفت. در روزگار ما، لیبرالیسم می‌خواهد جامعه‌ای تأسیس کند که در آنجا فرصت برابر برای همه وجود داشته باشد تا همه بتوانند بخش کثیری از استعدادها و موهبت­های فطری‌شان را بروز دهند، چه این استعدادها کوچک باشند و چه بزرگ (همان).

همچنین از دیدگاه لیبرال­ها، غرض اصلی از حکومت، پاسداری از آزادی و برابری و امنیت همۀ شهروندان است. به همین دلیل حکومت لیبرال، چه در شکل سلطنتی و چه در شکل جمهوری، مبتنی بر حکومت قانون است، قانون مصوّب قانونگذارانی که در انتخاباتی آزاد برگزیده شده‌اند. بنابراین، از دیدگاه لیبرالیسم، هیچ حکومتی مشروع نیست مگر اینکه مبتنی بر رضایت و خواست حکومت شوندگان باشد. لیبرالیسم، برای حمایت از حقوق افراد و اقلیت­ها، اهمیت بسیاری برای محدود کردن قدرت حکومت قائل شده‌ است (همان).

نیز از نظر آنان دین عقیده‌ای همانند همۀ عقاید دیگر است که تحمل می­شود و کلیسا نهادی خصوصی است و آن را همانند همۀ نهادهای دیگر باید پذیرفت. لیبرالیسم، همان طور که از آزادی بی­اعتقادی دفاع می­کند، از آزادی اعتقاد نیز دفاع می­کند. البته لیبرال­ها، کلاً در همه جا از جدایی کلیسا از دولت، از آموزش همگانی و غیر‌دینی، ازدواج مدنی و قوانین اجا‌ز‌ه دهندۀ طلاق دفاع کرده‌اند (همان).

باتوجه به آنچه که از مقاله «جان سالوین شاپیرو» نقل شد، بر مبنای اندیشه لیبرالیسم، تکریم انسان را در امور زیر می­توان دید:

1. برخورداری از «آزادی­های مدنی» و «حقوق طبیعی» و در واقع «حقوق بشر».

2. برخورداری از حق «زندگی و آزادی و تعقیب سعادت».

3. برخورداری از حق «آزادی و مالکیت و امنیت و مقاومت در برابر ظلم».

4. رهایی فرد از تضییقات و اجبارهای ناعادلانه و بازدارنده‌ حکومت­ها و نهادها و سنّت­ها.

5. خودمختاری و استقلال فرد.

6. آزادی در انتخاب شغل، اظهار عقاید، تغییر ملیت و مهاجرت.

7. آزادی تأسیس هر نوع انجمن (سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، دینی و فرهنگی).

8. برابری حقوق همة انسان­ها در برابر قانون.

9. تأسیس حکومت مبتنی بر رضایت و خواست حکومت شوندگان و محدود کردن قدرت حکومت.

10. دفاع از آزادی بی­اعتقادی و نیز آزادی اعتقاد.

11. جدایی کلیسا از دولت.

از آنچه گذشت روشن شد که اولاً لیبرالیسم بر تکریم انسان تأکید دارد. ثانیاً مراد این مکتب از تکریم انسان چیست.

 

تکریم انسان از منظر اسلام

در کتاب وحی، انسان موجودی است خاکی و خدایی. خداوند او را از خاک آفریده و هم از روح خود در او دمیده است. از سویی خلافت انسان، کرامت او و فضیلتش بر بسیاری از موجودات را مشاهده می‌کنیم و از جهت دیگر حرص، ناسپاسی، ضعف و نادانی در او جلوه می‌کند. آیات زیر نشانگر جمال اوست: اسراء: 70، تین: 5، مؤمنون: 14، لقمان: 20، بقره: 29. و این آیات بیانگر انحطاط او: نساء: 28، معارج: 19، ابراهیم: 34، احزاب: 34، اعراف: 179، تین: 6 (مطهری، ص253؛ گروه نویستدگان، 1377، ص77).

از تعریف هستی بخش انسان دربارة آدمی، این بهره را می‌توان گرفت که انسان را بودی است و نمودی، ذاتی و صفاتی. از دو استعداد و دو فعلیت برخوردار است؛ کمال و زوال. کمال بالقوه (ذاتی) و بالفعل (اکتسابی) و زوال بالقوه و بالفعل و از آنجا که موجودی مختار و صاحب اراده است، هر قوه را بخواهد تحقق می‌بخشد و همان می‌شود. قلة کرامت را فتح می‌کند یا در درة رذالت سقوط می‌‌کند.

انسان از نظر اسلام مورد تکریم است چون طبق آیات قرآن از کرامت بالقوه یا ذاتی و کرامت بالفعل، اکتسابی یا اختیاری برخوردار است. انسان کرامت ذاتی دارد، چون :

1. خالق انسان­ها به فرزندان آدم در تکوین، کرامت داده و آنها را به مرکب برّ و بحر سوار کرده و از هر غذای پاکیزه روزیشان ساخته است و آنان را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری بخشیده است: «و لقد کرّمنا بنی آدم و حملنا هم فی البرّ و البحر و رزقناهم من الطیباتِ و فضّلناهُم علی کثیرٍ ممن خلقنا تفضیلاً» (اسراء، 70)؛

2. و از روح خود در انسان دمیده است: «و نفخت فیه من روحی» (ص، 72)؛

3.خود و ملائکه­اش بر انسان­ها درود فرستاده و آنان را از تاریکی به نور هدایت کرده است:

«هوالذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور و کان بالمومنین رحیما» (احزاب،43)؛

4- نعمت­های زمین همه برای او آفریده شده است: «هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً» (بقره، 29)؛

5. هر آنچه در آسمان­ها و زمین قرار دارد، مسخّر انسان است: «سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض» (لقمان، 20)؛

6. مسجود ملائکه است: «و اذا قلنا للملائکه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس» (بقره، 34)؛

7. امانت­دار خدا در زمین است: « اِنا عرضنا الامانه علی السماوات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها واشفقن منها و حملها الانسان» (احزاب، 72)؛   

8. خلیفه خدا در زمین است: «و هو الذی جعلکم خلائف الارض» (انعام، 165)؛

9. در قبول دین، برایش اجبار وجود ندارد، (زیرا) راه راست از راه انحرافی روشن شده است: «لا اکراه فی الدین قد تبیین الرشد من الغّی» (بقره، 256)؛ «اَفاَنت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین» (یونس، 99)؛

10. حقّ از سوی پروردگار برایش نازل شده است؛ هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد و هرکس بخواهد کافر گردد! «وقل الحقّ من ربّکم فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر» (کهف، 29)؛

11. خداوند راه را به انسان نشان داده است، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس: «انّا هدیناه السبیل امّا شاکراً وامّا کفوراً» (انسان، 3)؛

12. و در دین(اسلام) تکلیف سنگین و سختی برای انسان قرار نداده است: «و ما جعل علیکم فی الدین من حرج» (حج، 78)؛

13. پیامبران نیز جز (به عنوان) بشارت دهنده و بیم دهنده برای انسان­ها، نیستند: «وما نرسل المرسلین الّا مبشرین و منذرین» (انعام، 48)؛

14. پیامبران نگهبان انسان­ها (و مأمور اجبارشان) نیستند؛ وظیفة آنان ابلاغ رسالت  و تذکر است: «فان اعرضوا فما ارسلناک علیهم حفیظاً ان علیک الّا البلاغ» (شوری، 48)؛ «فذکّر انّما انت مذکّر، لست علیهم بمصیطر» (غاشیه، 21ـ22)؛

15. و (رسول امّی) آمده است تا بارهای سنگین و زنجیرهای تحمیل شده بر دوش و گردن انسان­ها را بر‌دارد: «ویضع عنهم اصرهم والاغلال الّتی کانت علیهم» (اعراف، 157)؛

16. پرستش غیر خدا و نظام ارباب - رعیتی را برای انسان­ها ممنوع کرده است: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمهْْ سواءٍ بیننا و بینکم الاّنعبدَ الاّ الله و لا نشرک به شیئاً و لا یتخذَ بعضنا ارباباً من دون الله» (آل عمران، 64).

نیز مقصود از کرامت بالفعل، اکتسابی یا اختیاری، دستیابی به کمال­هایی است که انسان در پرتو ایمان و عمل صالح اختیاری خود بدان دست می‌یازد. این کرامت که به واقع انتخابی است، مشروط به کسب ایمان، علم، تقوا، جهاد و عمل صالح است. آیات قرآنی زیر به روشنی گویای این نوع از کرامت است:

1. «یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات» خداوند مقام اهل ایمان و صاحبان علم را به درجات بالا می‌برد (مجادله، 11).

2. «اِنَّ اکرمکم عندالله اتقیکم» همانا گرامی­ترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست (حجرات، 13).

3. «فَضّل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً» خداوند مجاهدان را بر قاعدان برتری و پاداش بزرگ داده است (نساء، 95ـ96).

4. «اِنّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم باَنَّ لهم الجنّهَْْ یقاتلون فی سبیل الله فَیقتُلون و یقتَلُونَ وعداًَ علیه حقّاً فی التوراهِْْ و الانجیلِ و القرآنِ و من اَوفی بعهده من اللهِ فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم» خدا جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده، آنها در راه خدا جهاد می‌کنند که دشمنان دین را به قتل رسانند و یا خود کشته شوند. این وعدة قطعی خداوند، حقی است در تورات و انجیل و قرآن و از خدا باوفاتر به عهد کیست؟! ای اهل ایمان شما به خود در این معامله بشارت دهید که آن همان پیروزی بزرگ است. (توبه، 111).

بی­گمان خدا و رسول کریم هیچ­گاه خواهان فرومایگی بالفعل کسی نیستند و جز خیر و برکت و عظمت و کرامت برای انسان‌ها نمی­خواهند. در والایی جایگاه کرامت همین بس که در اولین سورة نازل شده بر پیامبر(ص)، خداوند از کرامت خود سخن می­گوید: «اقرأ و ربّک الاکرم» (علق، 3).

همچنین خداوند پیامبرانش را برای تحقق کرامت انسان فرستاده است و در میان انبیاء عظام، رسول اعظم، محمد مصطفی(ص) از همه به این نکته سزاوارتر است:

«لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریصٌ علیکم و بالمؤمنین رئوف رحیم» (توبه، 128).

همانا رسولی از جنس شما برای هدایت خلق آمد که از فرط محبّت و نوع پروری، فقر و پریشانی و جهل و فلاکت شما بر او سخت می‌آید و بر آسایش و نجات شما بسیار حریص و به مؤمنان رئوف و مهربان­ است.

«و یحِلُّ لهم الطیبات و یحَرِّمُ علیهم الخبائث و یضَعُ عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم» (اعراف، 15).

و بر آنان هر طعام پاکیزه را حلال و هر پلید منفور را حرام می‌گرداند و بارهای گران را از دوش مردم وا می‌نهد و زنجیرهای بسته بر دست و گردن‌هایشان را برمی‌دارد.

از منظر رسول اعظم، محمد مصطفی(ص) نیز هیچ موجودی در پیشگاه خداوند چون انسان از کرامت برخوردار نیست. این امتیاز ویژه را حتی ملائکة مقرّب ندارند، آنجا که فرمود:

ما شیءٌ اَکرَمَ علی الله من ابن آدم. قیل یا رسول الله و لا الملائکهُْْ؟! قال: الملائکهُْْ مجبورون بمنزلهْْ الشمس و القمر. هیچ چیز نزد خدا گرامی­تر از فرزند آدم نیست. عرض شد: ای پیامبر خدا! حتی فرشتگان؟ فرمود: فرشتگان بسان مهر و ماه، مجبورند. (ری شهری، 1379: ج1 ، ص426، حدیث 1547).

دربارة برتری انسان بر ملائکه، امام باقر(ع) در ضمن حدیثی می‌فرماید: لِاَنَّ الملائکهَْْ خُدّام المؤمنین (همان، حدیث1552).

رسول خدا(ص) همچنین می‌فرماید: اِنَّ الله کریمٌ یحبُّ الکرمَ همانا خدای متعال بزرگوار است و کرامت را دوست دارد (همان، ج11، ص514).

و بالاتر اینکه فرمود: مَن اَکرَمَ اَخاهُ فاِنّما یکرم الله کسی که برادرش را اکرام کند، خدای را گرامی داشته است (همان، حدیث5158).

با بهره­گیری از آیات وحی و احادیث نبوی(ص)، به این نتیجه می‌رسیم که انسان در نزد خدا و پیامبر اعظم(ص) از کرامت ذاتی برخوردار است و با کوشش خود می‌تواند از عالی­ترین مراتب کرامت اکتسابی نیز برخوردار شود.

 

تطبیق و بررسی

با نگاهی به دیدگاه لیبرالیسم می­توان گفت: تکریم انسان از نظر این مکتب در فردگرایی، آزادی امیال انسانی تا مرز آزادی دیگران، لذت پرستی، پول و ثروت فراوان، مسکن خوب، مقام عالی، پرستیژ بالا، «آزادی­های مدنی» و «حقوق طبیعی» و «حقوق بشر»، مالکیت و امنیت، برابری حقوق همه در برابر قانون و مانند آنهاست. یعنی اگر انسانی از این امور برخوردار باشد،کرامت دارد، به او بها داده شده است. در غیر این صورت مورد تحقیر قرار گرفته است.

بر مبنای این بینش اصول زیر استنباط می­شود:

01 اصالت با علایق انسانی است: یعنی تأکید بر خواسته­ها و علایق انسان و تشویق بر تحقق آنها از مهم­ترین مبانی لیبرالیسم است که ریشه در اومانیسم دارد. انسان به منزلة قطب عالم و محور همه چیز محسوب می­شود بنابراین هر نوع خواسته­ای اعم از نفسانی یا عقلانی از سوی انسان، اصل قرار می­گیرد، در مقابل به خواسته­های خارج از علایق  انسان (الهی یا وحیانی و فرامین دینی یا مذهبی و نیز از جانب دولت) توجهی نمی­شود.

02 اختیار و آزادی: لیبرالیسم با تکیه بر اومانیسم با اعتقاد بر خویشتن مالکی، انسان را صاحب اختیار خود معرفی می­کند و او را در رسیدن به اهدافش آزاد می­داند. حتی اگر او اهدافی غیر عقلایی را دنبال کند.

3. عقل خودبنیاد: بر پایۀ این بینش خرد انسان، بالاتر از خرد خداوند و انبیاء است و رهبری فرد و جامعه باید به دست عقل انسانی سپرده شود. لیبرال­ها بر توان بالای عقل منقطع از وحی یا عقل خود بنیاد برای حل مشکلات انسان و اجتماع تأکید دارند.

4. مادیگرایی: مفهوم این مبنا در بینش لیبرالیستی آن است که انسان موجودی مادی و قسمتی از طبیعت است. ترکیبی که او را به طبیعت گره می­زند عبارت است از: جسم، حواس و نیازهای او. انسان نمی­تواند خود را از امور مادی جدا یا از آنها غفلت کند. هر چند لیبرالیسم روح انسان را نفی نمی­کند، اما رویکرد بنیادی به لذت جسمانی، ارزش جسم را در نظرش بسیار بالا می­برد. بر این پایه لذت، فایده و پایان انحصاری فعالیت­های انسان است (صانع پور، 1387، ص22-21).

مادی­گرایی و طبیعت­گرایی لیبرالیسم، تحقیر متافیزیک و ماوراء طبیعت را به دنبال دارد. در اندیشۀ این مکتب تبیین جهان بر پایۀ واقعیات مادی صورت می­گیرد. بی­اهمیتی و بی­اعتنایی به جهان غیب و آخرت و مادی­گرایی ناشی از طبیعت­گرایی، بیانگر آن است که در این مکتب، سیاست، فرهنگ، اقتصاد، امور اجتماعی، نظامی، امنیتی و مانند آن باید فارغ از هرگونه نظریه­های متافیزیکی یا ماوراءطبیعی باشد. این نوع بینش در درون خود سکولاریزم و جدایی اخلاق از سیاست را می­پروراند، از سوی دیگر با توجه به لذت­گرایی و قدرت­طلبی، هدف وسیله را توجیه می­کند، لذا انسان برای رسیدن به اهداف سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی می­تواند از انواع وسایل مشروع  و نامشروع بهره­گیرد.

05 مدارا و تساهل: با تأکید بر بی­همتایی فرد انسانی، همۀ افکار، احساسات و رفتارهای انسان­ها (درست یا نادرست، خرافاتی یا عقلانی)، ارزشمند به حساب می­آید. حال که چنین است، عقاید، گرایش­ها و عمل فرد یا گروهی بر دیگری ترجیح  ندارد. بر این اساس لیبرالیسم، صاحبان تمام اندیشه­ها را به مدارا و تساهل با یکدیگر فرامی­خواند. از آنجا که منبع ارزش­گذاری عقاید، چه الهی یا غیر الهی، انسان است، لذا نمی­توان گفت که عقاید الهی بر سایر اندیشه­ها برتر است. بر این مبنا، صاحبان ادیان و مکاتب کلامی یا فلسفی، توحیدی یا شرک آلود، ناب یا التقاطی و حتی بت­پرستی و خرافاتی به مدارای با یکدیگر دعوت می­شوند و با اعتقاد به جامعۀ باز و تکثّرگرا بر دموکراسی به عنوان بهترین تضمین کنندۀ حقوق انسان­ها در برابر اقتدار فرمانروایان و سلطه­جویی حاکمان تأکید می­ورزد (بیات و دیگران، 1381، ص44؛ صانع پور، ص29 – 28).

نتیجه نهایی که از بررسی مطالب مطرح شده به ­دست می­آید این است که کرامت انسان از نظر لیبرالیسم، تک ساحتی یا تک بعدی است. تکریمی­ که لیبرالیسم از انسان به عمل می­آورد حتی در نقطه اوج خود، تنها اشباع کننده بعد مادی یا حیوانی و دنیایی انسان است و لاغیر.

نیز از مباحث مطرح شده درباره دیدگاه اسلام، این مطلب روشن می­گردد که تکریم انسان در اسلام به جانشینی خداوند، برخورداری از روح خدایی، برخورداری­ از هدایت الهی، تسخیر آسمان­ها و زمین، امانت­داری الهی، بهره­برداری از همه نعمت­های پاک و حلال زمین، اشباع معقول غرایز، آزادی و آزادگی، نفی نظام خدایگانی- بندگی، ایمان، اطاعت الله و اجتناب از طاغوت، علم، تقوا، جهاد و عمل صالح است .

انسان از نظر قرآن با سیر متعالی به جایی می­رسد که خداوند در بین همۀ مخلوقات او را جانشین خود قرار می­دهد، کاری که حتی به ملائکه واگذار نشده است.

نیز مقام خلیفة اللهی، یعنی قائم مقامی خداوند در زمین. یعنی انسان اختیارات و تصرفاتی را که خداوند اجازه بدهد، در آن به انجام می­رساند و اگر خداوند کارهای بسیار عظیم صورت می­دهد، انسان نیز در مقام جانشینی با برخورداری از روح الهی با اذن او در انجام بسیاری از کارهای بزرگ توانا است.

ارزش انسان در اسلام تا آنجاست که گویا حیات و مرگ یک انسان با حیات و مرگ همۀ انسان­ها برابر است. قرآن کریم می­فرماید: «من قتل نفساً بغیر نفس أو فساد فی الأرض فکأنّما قتل النّاس جمیعاً» (مائده، 23).

 هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فسادی در روی زمین بکشد، چنان است که گویی تمام انسان­ها را کشته است و هر کس انسانی را زنده کند چنان است که گویی همۀ انسان­ها را زنده کرده است.

یادآور می­شویم که کرامت اختیاری انسان مشروط به ایمان، عمل­صالح و تعقل است. در غیر این صورت فرد از حیوان نیز پست­تر می­گردد. در واقع از نظر اسلام، هر آنچه که عقل سلیم حکم کند، شرع نیز آن را تصدیق می­کند (المظفر، 1405، ج1، ص220 – 217).

قرآن کریم فراوان انسان­ها را به «تعقل» و «تدبر» دعوت و کسانی را که عقل خود را به کار نمی­گیرند، به شدت سرزنش می­کند.

قرآن کریم بدترین جنبنده­ها را نزد خدا کسانی می داند که «تعقل» نمی­کنند:

ان شر الدوابّ عند الله الصم البکم الذین لایعقلون (انفال، 22).

نتیجه­ای که از بررسی دیدگاه اسلام در مورد کرامت انسان حاصل می­شود این است که تکریم انسان به گرامی­داشت او در همه ابعاد وجودی اوست، هم مادی و هم معنوی، هم حیوانی و هم انسانی، هم دنیایی و هم آخرتی.

 

نتیجه

با مقایسه دیدگاه اسلام با لیبرالیسم درباره کرامت انسان، این نتیجه حاصل می­شود که: تفاوت دیدگاه اسلام با لیبرالیسم درباره تکریم انسان، بنیادی است. در نگاه لیبرالیسم زندگی با مرگ­ پایان می­پذیرد، اما در اندیشۀ اسلامی، دنیا­بخشی از حیات بشری است و مرگ آغاز حیاتی دیگر است. لیبرالیسم نسبت به نیاز انسان به وحی بی­اعتنا است، اما اسلام به نیاز بر آن اصرار می­ورزد. لیبرالیسم یا نسبت به خدا بی­تفاوت است و یا حداکثر آن را خالق گوشه نشین می­داند.

سایر تفاوت­های اسلام با لیبرالیسم درباره تکریم انسان به شرح زیر است:

1- تکریم انسان از نظر اسلام در چارچوب عقل و شرع معنا می­یابد، و با عمل در این چارچوب علاوه بر کرامت ذاتی خدادادی به کرامت والای اختیاری می­رسد. اما تکریم انسان از نظر لیبرالیسم در آزادی اوست، حتی اگر آن آزادی با فطرت و عقل مغایر باشد. فقط شرط آن است که به آزادی جامعه و دیگران ضرر نرساند، از نظر این مکتب اگر فردی بخواهد به جسم و جان خود لطمه­ای وارد کند، آزاد است، اما اسلام چنین اجازه­ای به افراد نمی­دهد.

2- از نظر لیبرالیسم، اگر فرد را در پیروی از هوس­های شخصی و اباحی­گری آزاد بدانیم او را تکریم کرده­ایم. لذا انسان لیبرالیسم، انسانِ نفس اماره و عقلِ خود بنیاد است، اما کرامت انسان دراسلام، یعنی ضمن اشباع عقلانی غرایز، عقل نیز با اتصال به وحی تکمیل می­شود.

3- از نظر لیبرالیسم، اگر فرد را در نوع پوشش آزاد بدانیم او را تکریم کرده­ایم. اما از نظر اسلام، انسان­ها (مرد یا زن) در پوشش خود می­بایست، شرایط خاصی را رعایت نمایند. مثلاً افراد مجاز نیستند عریان در جامعه حاضر شوند. این امور تنها در محدودۀ خصوصی و زندگی شخصی در چارچوب شرع آزاد است.

4- در مکتب لیبرالیسم چون بر اومانیسم استوار است با توجه به اصالت امیال انسانی، افراد در خوردن و آشامیدن آزادند. و اگر بخواهیم برای انسان ارزش قائل شویم باید به انتخاب او احترام بگذاریم؛ حتی اگر کسی شراب، مردار، خون، نجاست و مانند آن را تناول کند، منعی وجود ندارد. اما از نظر اسلام محدودۀ حلال و حرام­ها مشخص شده (بقره، 173-172) و آزادی در خوردن و آشامیدن مشروط به عدم اسراف است.

5- اسلام آزادی هجو، بیهوده­گویی، تمسخر و غیبت را مجاز نمی­داند (حجرات، 12-11؛ لقمان، 6) و چنین اعمالی خلاف کرامت انسانی است، ولی در مکتب لیبرالیسم اینگونه امور مجاز است.

6- از نظر لیبرالیسم، اگر فرد را در اخلاق جنسی خود آزاد بگذاریم، برای انتخاب او ارزش قائل شده­ایم و او را تکریم کرده­ایم. لذا در این مکتب زنا و همجنس­بازی و انواع انحرافات جنسی آزاد است اما از نظر اسلام چنین بی­بندوباری­های جنسی مجازات شدید دنیوی و اخروی دارد (نور، 3-2).

7- از نظر لیبرالیسم- به دلیل ابتنای بر اومانیسم - کرامت بشر در انسان محوری است اما اسلام کرامت و شرافت آدمی را در  خدامحوری می­بیند.

8- از نظر اسلام اصالت نه در فرد یا جمع، بلکه در حق است و متناسب با آن فرد یا جمع را مورد توجه قرار می­دهد، لذا تکریم انسان در حق­گرایی اوست. اما لیبرالیسم بر اصالت فرد تأکید دارد، لذا کرامت او نیز در فرد گرایی است.

9- اسلام در مقام پذیرش دین، اجباری برای افراد ایجاد نمی­کند. «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی» (بقره، 256). همچنین دعوت به دین می­بایست با استفاده از بهترین روش­ها یعنی بر اساس حکمت، پند نیکو و مجادله صورت گیرد. «ادع الی سبیل ربک بالحکمه و المو عظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن» (نحل، 125).

نیز شریعت اسلامی شریعتی آسان است. خداوند سخت­گیر نیست «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر» (بقره، 185) و خداوند فراتر از توان و وسع انسان­ها، افراد را مکلف نمی­کند. «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» (بقره، 286) . اما تساهل و تسامح لیبرالی از نظر اسلام پذیرفته نیست و تکریم انسان در تساهل و تسامح لیبرالی نیست. از نظر اسلام اندیشه و عقاید تا زمانی که از مسیر حق، منطق، ادب و قانون خارج نشود، پذیرفته است. همچنین اسلام در مقام اجرای قوانین اسلامی یا مجازات مجرمان و اخلال­گران در نظم اجتماعی، معامله و سازش نمی­کند.

خلاصه اینکه: از نظر لیبرالیسم، کرامت انسان، تک ساحتی، مادی یا حیوانی و دنیایی است اما از دیدگاه اسلام تکریم انسان به گرامی­داشت او در همه ابعاد وجودی، مادی و معنوی، حیوانی و انسانی، دنیایی و آخرتی است.

بر این اساس تکریم انسان از منظر اسلام با لیبرالیسم تفاوت ماهوی دارد و نمی­توان این دو را دارای وحدت نظر دانست.

- قرآن کریم
- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی.
- آربلاستر، آنتونی، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمۀ عباس مخبر، تهران­: نشر مرکز، 1367.
- المظفر، محمدرضا، اصول الفقه، المجلد الاول، بی­جا: نشر دانش اسلامی ، 1405ق.
- بوردو، ژرژ،  لیبرالیسم، ترجمة عبد الوهاب احمدی، تهران: نشر نی، 1378.
- بیات، عبدالرسول و دیگران، فرهنگ واژه ها، قم: مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، 1381.
- بهشتی، شهید دکتر سید محمد حسین،  بررسی و تحلیلی از : جهاد، عدالت، لیبرالیسم، امامت، تهران:­ حزب جمهوری­اسلامی، 1361.
- تونی مظفری، اومانیسم، ترجمة عباس مخبر، تهران: نشر مرکز، 1378.       
- چلبی، علی اصغر،  انسان در اسلام و مکاتب غربی، چ2، تهران: اساطیر، بی­تا.
- رجبی، محمود، انسان شناسی،  قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1379.
- زرشناس، شهریار، اشاراتی دربارۀ لیبرالیسم در ایران، تهران: کیهان، 1378.
- زرشناس، شهریار، مبانی نظری غرب مدرن، تهران: کتاب صبح، 1381.
- صانع پور، مریم، نقدی بر مبانی معرفت شناسی اومانیستی، تهران: مؤسسه فرهنگ دانش و اندیشة معاصر، 1387.    
- گروه نویسندگان، انسان شناسی،  قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1377.
- محمدی ری­شهری، محمد، میزان الحکمة، ج1و11، ترجمة حمیدرضا شیخی، چ2، بی­جا: دارالحدیث، 1379.
- مصباح، کمال الدین،  اومانیسم اسلامی، تهران: فروغ دانش، بی­تا.
- مطهری، مرتضی، انسان در قرآن، قم: صدرا، بی­تا.
- مظفری، آیت، انسان وآزادی، قم: زمزم هدایت، 1388.
- سالوین شاپیرو، جان­، لیبرالیسم، ترجمة محمد­سعیدحنایی­کاشانی، منبع: نشریه­الکترونیکی­لیبرال دموکراتhttp://www.liberaldemocrat-ir.com شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۶.
 
- Microsoft.  Encyclopedia   Encarta.  Humanism
- Microsoft, Encyclopedia Britannica ,1994-2002 Humanism.                   
- Microsoft Encarta Encyclopedia , Liberalism.