اکتساب زبان از دیدگاه قرآن و روان شناسی

نوع مقاله : علمی - پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری روان شناسی دانشگاه پیام نور

2 دانشیار روان شناسی دانشگاه پیام نور

3 استایار علوم قرآن و حدیث دانشگاه پیام نور

چکیده

هدف از این تحقیق بررسی اکتساب زبان از دیدگاه قرآن کریم و روان‌شناسی می‌باشد. در بررسی اکتساب زبان از دیدگاه قرآن کریم، از روش تحلیلی استفاده گردید. نتایج تحقیق نشان داد که دیدگاه قرآن کریم همسو با رویکردهای تعامل‌گرایی - به‌ویژه رویکرد پدیدارگرایی - اکتساب زبان را با توجه به سه بعد ذاتی، شناختی و یادگیری تبیین می‌نماید. اکتساب زبان (تکلم) در دیدگاه قرآن کریم به سه قسمت «تکلم بنیادی»، «قول» و «لسان» تقسیم می‌شود. قرآن کریم اکتساب «تکلم بنیادی» را ذاتی، «قول» را شناختی و «لسان» را اکتسابی می‌داند؛ تقسیم‌بندی‌ای که در هیچ رویکرد دیگری شبیه به آن مشاهده نشده است و می‌توان آن را از اعجازهای علمی قرآن کریم دانست. تحقیقات تحلیلی بیشتر بر روی تکلم بنیادی، قول و لسان و فهم سازوکارهای رشدی آن می‌تواند مبحث اکتساب زبان را در روان‌شناسی به اجماع برساند.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

Acquisition of Language on the Teachings of Quran and Psychology

نویسندگان [English]

  • Hamid Imanifar 1
  • Aliasghar Kakoojuybari 2
  • Mohammad Sa`eed Fayyaz 3
  • Farhad Sheqaqi 2
1 H
2
3
چکیده [English]

The purpose of this research is to study language acquisition from the viewpoint of Holy Quran and psychology. This is done based on library methodology in psychology and content analysis method in Quran. The results showed that Holy Qur'an accounts for language acquisition in three dimensions of cognitive, native and learning procedures and this explanation is in line with integrationist approaches, especially emergentist theories. Language acquisition (actualizing the power of speech) in the Holy Quran is categorized into "Fundamental takallom", "qhoal" and "lesan". Holy Quran regards fundamental takallom" as innate, "qowl" as cognitive and "lesan" as acquired matters. This categorization is a unique approach and can be regarded as one of the scientific miracles of the Holy Quran. Further analytical research on Fundamental takallom, qowl and lesan and the perception of its developmental mechanisms can bring language acquisition in psychology to a consensus.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Acquisition of Language
  • Quran
  • psychology

مقدمه

هدف از این تحقیق، بررسی اکتساب زبان از دیدگاه قرآن کریم و روان­شناسی می­باشد. اکتساب زبان فرایندی است که انسان طی آن توانایی ادراک و فهم زبان و استفاده از کلمات و جملات را برای برقراری ارتباط به­دست می­آورد ((Kosslyn & other, 1995, p.276. امروزه در بین روان­شناسان در پاسخ به این سؤال که اکتساب زبان امری فطری است یا اینکه جنبه اکتسابی دارد، نظریاتی مختلف و در مواردی متضاد ارائه شده است که می­توان این نظریات را در گروه­های اصلی رفتارگرایی، شناختی، تعامل­گرایی، زبان­شناختی و فطری­نگری قرار داد (Parilah & Others, 2010, p.47-58). در مقابل، قرآن کریم نیز کلمات متعددی در ارتباط با مفهوم زبان ارائه داده است؛ عباراتی مانند بیان، لسان، عجمی، عربی مبین، قول، صدر، قلب، تکلم، حدیث، هدایت و علم. بررسی شباهت­ها و تفاوت­های دیدگاه روان­شناسی درباره اکتساب زبان با دیدگاه قرآن کریم که به اعتقاد مسلمان توصیف­کننده جامع­ترین (مائده، 3) و معتدل­ترین (بقره، 143) روش زندگی است و اصول اساسی تمامی ادیان الهی را تأیید می­نماید (نساء، 162)، بسیار قابل توجه خواهد بود.

در بررسی اکتساب زبان از دیدگاه قرآن از روش تحلیلی که نوعی تفسیر قرآن به قرآن است، استفاده گردید. همچنین بررسی دیدگاه قرآن کریم درباره اکتساب زبان و تفاوت­های دیدگاه قرآن کریم و روان­شناسی دراین­باره، سؤالات این تحقیق می­باشند.

یک. نظریات روان­شناسی اکتساب زبان

وجود نظریات مختلف اکتساب زبان در روان­شناسی و شواهد تأییدکننده و ردکننده برای هریک، حاکی از عدم وجود یک نظریه جامع مورد توافق همه روان­شناسان می­باشد. در ادامه مهم­ترین این نظریات به­اختصار ارائه می­گردد.

1. نظریات رفتاری

طبق تبیین رفتارگرایان، برای یادگیری زبان به هیچ سازوکار پیچیده ذاتی یا ذهنی احتیاج نیست (اچسون، 1364، ص69). اسکینر یادگیری زبان را برحسب شرطی­سازی عاملی تبیین می­کرد و زبان را مانند رفتاری که باید آموخته شود، تصور می­نمود (Ipek, 2009, p.155-163). بعضی از مهم­ترین انتقادات به این نظریه عبارتند از اینکه:

- کودکان خردسال عباراتی را که برای آن تقویت نشده و نشنیده­اند، بر زبان می­آورند (برک، 1387، ص303).

- کنترل گفتار کودک به­وسیله تقویت و تنبیه غیرممکن است و افراد گوناگون در برخورد با رویدادهای واحد، گفتارهایی متفاوت با یکدیگر تولید می­کنند (مشکوةالدینی، 1380، ص269).

- همه کودکان سیر مراحل طبیعی زبان­آموزی را به ترتیب طی می­نمایند (ناعمی، 1385، ص60).

2. رویکرد نهادگرایی یا فطری­نگر

رفتارگرایی اسکینر به­شدت توسط نوام چامسکی (1959, p.36-58  به نقل از: Kendra, 2012, p.43) مورد حمله قرار گرفت؛ به­گونه­ای که نظریه او را تحریف واقعیت و افسانه­سازی نامید. چامسکی معتقد بود که اسکینر به نقش دانش نحو[1] در کفایت زبان توجه نکرده است. همچنین وی شرطی­سازی اسکینر را در یادگیری زبان مردود دانست. چامسکی به یک رویکرد ریاضی براساس مطالعه نحو در اکتساب زبان اعتقاد داشت (Ibid). وی بر عوامل تعیین­کننده فطری و زیست­شناختی زبان تأکید می­کند و معتقد است که کودک انسان، توانایی زبانی ارثی خاصی را به­عنوان بخشی از ذهن خود داراست (مشکوةالدینی، 1380، ص275). چامسکی سازوکار مغزی زیستی یادگیری زبان را دستگاه فراگیری زبان[2] می­نامد و معتقد است که کودک توانایی تولید گفتارهایی را دارد که آنها را قبلاً نشنیده است (ناعمی، 1385، ص75). پیاژه، از منتقدان این نظریه است که ذاتی بودن فراگیری زبان را رد می­کند و هوش ناشی از ادراک­های حسی ابتدایی در دوره رشد شناختی حسی - حرکتی را برای تشکیل و استواری هسته همگانی زبان کافی می­داند (مشکوةالدینی، 1380، ص276).

3. نظریه تعامل­گرایان اجتماعی[3]

نظریه تعامل­گرایی اجتماعی در زمینه رشد زبان کودک، بر نقش تعامل اجتماعی بین رشد کودک و اطلاع­رسانی زبان­شناختی بزرگ­سالان تأکید می­کند. اساس این نظریه بر تئوری فرهنگی - اجتماعی ویگوتسکی، روان­شناس شوروی سابق استوار است که تداوم­دهنده نظریه او در جهان غرب، جروم برونر می­باشد (Harris, 1992, p.101). این دیدگاه معتقد است که بیشتر رشد زبان­شناختی کودکان از الگوگیری و تعامل با والدین و بزرگ­سالان و با تصحیح­های آموزشی آنها نشئت می­گیرد. در این رویکرد بر نقش بازخورد، تقویت، الگوگیری و تعامل با بزرگ­سالان که نقش تصحیح­کننده­های آموزشی را دارند، تأکید شده است (Ibid). تفاوت این دیدگاه با رویکرد رفتاری در تأکید آن بر مدل شناختی - اجتماعی و ساختارهای شناختی دیگر در کودکان است. ایده کلیدی دیگر در این نظریه، «منطقه تقریبی رشد» است که به مفهوم مجموعه تکالیفی است که یک کودک تنها با همکاری بزرگ­سالان قادر به انجام آن می­باشد (Bruner, 1983, p.184).

4. تئوری چارچوب ارتباطی[4]

تئوری چارچوب ارتباطی (RFT) (Hayez & others, 2001, p.132) همسو با رفتارگرایی اسکینری بیان می­کند که بچه­ها زبان را از طریق تعامل با محیط اکتساب می­کنند. این تئوری مفهوم بافت­گرایی کارکردی[5] را در یادگیری زبان معرفی کرده است که بر اهمیت دستکاری متغیرهای روان­شناختی مانند تفکرات، احساسات و رفتارها در بافت خودشان تأکید می­کند. این نظریه با معرفی نوع خاصی از شرطی­سازی عامل که به «ارتباط اشتقاقی پاسخ»[6] معروف است، خود را از کار اسکینر متمایز می­سازد. این نوع شرطی­سازی تنها در نوع انسان رخ می­دهد و باعث ایجاد ظرفیت برای یادگیری زبان می­شود که بعضی از شواهد تجربی نیز از این دیدگاه حمایت کرده­اند (Ibid).

5. نظریه پدیدارگرایان[7]

نظریات پدیدارگرایی همچون مدل رقابتی مک وینی، اکتساب زبان را یک فرایند شناختی می­دانند که از نیروی زیستی و محیط پدیدار می­شوند. مطابق این نظریه، طبیعت و تربیت به­تنهایی برای اکتساب زبان کفایت نمی­کند. طرف­داران این نظریه معتقدند فرایندهای شناختی در یادگیری کلمات و قواعد زبان نقش دارند و فرایند اکتساب زبان را پیچیده­تر از باورهای قبلی می­دانند. بسیاری از تحقیقات تجربی نیز از این رویکرد حمایت کرده­اند (Macwhinney, 1999, p.234).

منتقدین چامسکی بیان می­کنند که مفهوم ابزار اکتساب زبان توسط مردم­شناسی تکاملی حمایت نمی­شود. اکتساب زبان در رویکرد مردم­شناسی تکاملی با انطباق تدریجی مغز انسان و تارهای صوتی صورت می­گیرد؛ درحالی­که در رویکرد چامسکی پارامترهای جفتی[8] ظهور ناگهانی دارند. نظریات شناختی - کارکردی[9] با استفاده از داده­های مردم­شناسی تکاملی نشان می­دهند که چگونه ظرفیتش برای گرامر و نحو متکامل می­شود (Pinker, 2007, p.77).

6. یادگیری آماری در اکتساب زبان[10]

بعضی محققان مانند نیوپورت[11] بر این اعتقادند که اساس اکتساب زبان بر سازوکارهای عمومی یادگیری، یعنی یادگیری آماری استوار است. در واقع رشد مدل­های پیوندگرایان[12]، حمایت­کننده نظریات آماری اکتساب زبان هستند (Scholz & Pullum, 2006, p.59-80). همچنین مطالعات تجربی یادگیری کلمات و نحو، از این دیدگاه حمایت کرده­اند (Seidenberg & Mcclelland, 1998, p.523-560). نظریه آماری پیشنهاد می­کند که وقتی زبان یاد گرفته می­شود، یک یادگیرنده می­بایست از ویژگی­های آماری طبیعی زبان مانند الگوهای صدا، کلمات و شروع­کننده­های دستور زبان برای تولید ساختار زبان استفاده نماید (Cowie, 1999, p.34)؛ یعنی یادگیرندگان زبان به ترکیبات هجاها یا کلمات و ارتباط هجاها با یکدیگر حساس هستند. اما ضعف نظریه آماری در کیفیت داده­های ورودی و ساختار نتایج برون­داد است (Scholz & Pullum, 2006, p.59-80).

نظریه قطعه­بندی[13]، یکی از نظریات وابسته به نظریه آماری اکتساب زبان می­باشد. این دیدگاه بر نقش درون­داد از محیط تأکید می­کند. طرف­داران این نظریه بر سازوکارهای مختلف یادگیری تأکید می­کنند. ایده اصلی این تئوری بر اکتساب نموی قطعات معنا­دار قرار دارد. این تئوری در چندین پدیده شبیه­سازی شده در یادگیری نحو (Graf & Alibali, 2007, p.254-260) و اکتساب دانش آوایی تأکید کرده است (Lany & Soffran, 2010, p.48).

7. رویکرد شناختی

طرف­داران این رویکرد، یادگیری زبان را ناشی از توانایی­های شناختی کودک، خلاقیت و علاقه او به درک و فهم معانی و بیان آنها همراه با اطلاعاتی که از تعامل با دیگران کسب می­کند، می­دانند (ناعمی، 1385، ص62). بنابراین تفکر و تجربه در این رویکرد، اساس زبان­آموزی کودک خواهد بود.

ژان پیاژه زبان را به­عنوان پدیده­ای ثانوی در درون روند عمومی رشد قلمداد می­کند. وی به­طور مستقیم به پدیده زبان­آموزی توجه نمی­کند. به­نظر پیاژه برای رشد زبان و شناخت در انسان هیچ­گونه طرح ذاتی پیشینی وجود ندارد. پیاژه به رشد زبان و زبان­آموزی از راه توجه به رشد شناخت می­نگرد؛ ازاین­رو زبان­آموزی زمینه اصلی بررسی­های او را تشکیل نمی­دهد. وی زبان کودک را به­عنوان منبع داده­های لازم برای بررسی رشد شناخت درنظر می­گیرد. پیاژه هرگونه ویژگی ذاتی یا ارثی را برای فراگیری و رشد زبان انکار می­کند. وی عقیده دارد که زبان­آموزی به­عنوان پدیده­ای ثانوی در درون روند عمومی رشد و تطبیق شناختی کودک با محیط صورت می­پذیرد. طبق نظریه پیاژه، کودک زبان را از طریق جذب و انطباق یاد می­گیرد. وی معتقد است افکار و زبان کودک با یکدیگر تعامل دارند و فرایندهای فکری تعیین می­کنند که بخش­هایی از زبان درون­سازی یا برون­سازی شوند. عامل مهارکننده دانش پایه موجود، طرح­واره کودک است (لرنر ، 1384، ص451).

دو. اکتساب زبان از دیدگاه قرآن

در بررسی اکتساب زبان از دیدگاه قرآن، کلمات متعددی مورد بررسی قرار گرفت که در نهایت سه کلمه کلیدی مرتبط با موضوع شامل «تکلم»، «قول» و «لسان» مورد بررسی تحلیلی دقیق­تری قرار گرفتند که به­اجمال به بررسی این سه کلمه و نتایج حاصل از آن پرداخته می­شود. همچنین به­دلیل محدودیت­ حجم مقاله، تنها به ترجمه آیات قرآنی و حتی در بیشتر موارد به برداشت کوتاه مرتبط با موضوع آن آیه اکتفا شده است.

 

1. لسان

از بررسی کلمه «لسان» در قرآن کریم، به­اختصار نتایج زیر حاصل گردید:

1. هر قومی یک لسان - عربی یا اعجمی - دارد (ابراهیم، 4). ازآنجاکه لسان تحت­تأثیر قوم و فرهنگ جامعه تغییر می­کند، هر فرد با توجه به قومیتی که دارد و در آن زندگی می­کند، لسان مخصوص به خود و متفاوت با دیگر اقوام دارد. بنابراین لسان تحت­تأثیر یادگیری قرار می­گیرد و صرف بودن در یک قوم، باعث آموختن لسان خاص می­شود. ازآنجاکه لسان هر قوم تحت­تأثیر همان قوم بوده و با لسان دیگر اقوام مختلف است، کاملاً تحت­تأثیر انواع یادگیری مانند شرطی، مشاهده­ای و تقلیدی و نیز تحت­تأثیر روابط متقابل کودک و بزرگ­سالان، به­خصوص والدین می­باشد. بنابراین در اکتساب لسان انواع مختلف و متفاوت یادگیری و فرهنگ قوم نقش دارد. ازاین­رو یادگیری و اکتساب لسان نیاز به آموزش و وجود قوم دارد.

2. کتاب با لسان نوشته می­شود (احقاف، 12)، که می­تواند فصیح (قصص، 34)، آسان (مریم، 97)، روان و گویا (شعرا، 13) و بدون عقده و گره (طه، 28-27) توصیف شود.

با توجه به این آیات کریمه می­توان چنین برداشت کرد که منظور از لسان، شکل بیرونی و عینی سخن گفتن است. درحقیقت لسان، شکل بارز، نمایان و آشکار زبان است. ازاین­رو افراد لال فاقد لسان هستند؛ یعنی در هر صورت لسان نمی­تواند به­صورت رمز و اشاره باشد و آیه­ای در قرآن کریم مبنی بر اینکه «لسان» می­تواند به­صورت اشاره باشد، وجود ندارد.

2. قول

از بررسی کلمه «قول» در کتب لغت و قرآن کریم نتایج زیر حاصل گردید:

1. همان­طور که در اقرب الموارید گفته شده، «قول» افشاگر زبان است (الخوری الشرتونی، 2002، ج4، ص566). در قاموس نیز «قول» موضوع کلام دانسته شده است (قرشی، 1371، ج‏6، ص47). ازاین­رو می­توان به این نتیجه رسید که محتوای بارز و هویدای تکلم در قرآن کریم با «قول» و صیغه­های متعدد آن ارائه می­شود. در واقع «قول» بیانگر محتوای کلام است و بعد شناختی تکلم را نشان می­دهد. «قول» نشانگر کیفیت شناخت گوینده از محتوای سخن است.

برای توضیح بیشتر می­توان به آیات 30 تا 33 سوره مبارکه مریم رجوع نمود. عیسی(ع) گفت: «منم بنده خداوند که به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است و هرجا که باشم، مرا وجودی مبارک ساخته و تا زنده­ام، مرا به نماز و زکات سفارش نموده است و مرا نسبت به مادرم نیکوکار کرده و زورگو و نافرمانم نگردانیده است، و درود بر من، روزی که زاده شوم و روزی که می­میرم و روزی که زنده برانگیخته می­شوم». توضیح آنکه، حضرت عیسی(ع) در بدو تولد قادر به تکلم نبود، اما با یاری روح­القدس تکلم کرد. این یاری دو بعد دارد: یکی تکلم آن حضرت و دیگری محتوای شناختی کلام وی که با «قال» نشان داده شده است. بعد شناختی کلام با «قول» نمایش داده شده است. حضرت عیسی(ع) می­توانست تکلم کند، اما شناخت مفاهیم خدا، کتاب، والدین، نیکوکاری و ارتباط آنها با یکدیگر نیاز به یک شناخت دارد؛ یعنی «قول» بُعد شناختی تکلم، یا به نقل از قاموس، موضوع تکلم است.

2. «قول» دو بعد دارد: هم به­صورت کلامی امکان دارد (مریم، 30) و هم به­صورت رمز و اشاره (مریم، 26؛ طباطبایی، 1374، ج‏14، ص57)؛ یعنی رمز و اشاره و بیان منظور نیز نوعی «قول» است. البته هنگامی که محتوای مورد اشاره با رمز موردنظر است، از لفظ «قول» استفاده شده (مریم، 26) و کلیت سخن گفتن با رمز و اشاره، با «تکلم» بیان شده است (آل­عمران، 41).

3. تکلم

«تکلیم» و «تکلم» هردو در لغت به­معناى سخن گفتن آمده که در اولى - برخلاف دومی - مفعول منظور است؛ مانند «وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَکْلِیماً» (نساء، 164)؛ یعنی خدا با موسى به­طور مخصوصى سخن گفت (قرشی، 1371، ج‏6، ص14). در تحقیق فی کلمات القرآن آمده است: «الکلام فی أصل اللغة عبارة عن أصوات متتابعة لمعنى مفهوم، و فی اصطلاحها للنحاة: اسم لما ترّکب من مسند و مسندالیه» (مصطفوی، 1360، ج‏10، ص10).

با بررسی این کلمه در قرآن کریم نتایج ذیل قابل بیان است:

1. زبان را ابزار ارتباط و انتقال اندیشه بین گوینده و شنونده تعریف کرده­اند (فهمی حجازی، 1379، ص11؛ حق­شناس، 1356، ص8). از دیدگاه قرآن کریم نیز خداوند متعال با بعضی پیامبران (بقره، 253) مانند موسی(ع) تکلم می­کند (اعراف، 143). وقتی خداوند بخواهد از سخن گفتن انسان صحبت کند، از کلمه «تکلم» استفاده می­کند (فاطر، 10). با توجه به این آیات و معنای «تکلم» در کتب لغت و جامعیت این واژه نسبت به دیگر کلمات در قرآن کریم، می­توان تکلم در دیدگاه قرآن را معادل زبان در روان­شناسی دانست.

توضیح آنکه، در قرآن کریم در مواردی که به کلیت سخن گفتن خداوند - نه محتوای آن- اشاره شده، از لفظ «کلّم» یا «کلام ­الله» استفاده شده است (یونس، 64؛ اعراف، 143؛ یوسف، 54). از «قول» نیز در مواردی استفاده شده که در کلام، به محتوای سخن اشاره شده است. اما در تکلم علاوه بر محتوا، کلیت فرایند ارتباط خدا با طرف سخن نیز نهفته است. ازاین­رو می­توان استنباط کرد که «تکلم» در قرآن از جامعیت و کلیت بیشتری نسبت به مفاهیم مشابه آن برخوردار است؛ زیرا اگر «تکلم» را نسبت به دو مفهوم مشابه آن، یعنی «قول» و «لسان» درنظر بگیریم، در تمامی مواردی که کلیت کلام و سخن گفتن بدون توجه به محتوای آن موردنظر است، از واژه «تکلم» استفاده شده است. در قرآن بیش از 28 مورد مشتقات «کلّم» مانند کلّمهُ، کلّمهُم، أکلّم، تُکلّم و تکلّمُنا آمده است که در همه موارد به کلیت کلام اشاره دارد. وقتی مراد بیان محتوای قول است، از واژه «قال» و مشتقات آن استفاده شده است؛ مانند آیه 54 سوره یوسف که می­فرماید: «فَلمّا کَلّمَهُ قالَ إنّک الیَومَ لَدینا مَکینٌ أمینٌ؛ پس چون با او سخن راند، گفت تو امروز نزد ما بامنزلت و امین هستى». ابن­منظور نیز «قول» را هر کلامی می­داند که زبان بدان گویا شود (ابن­منظور، 1414، ص134).

از سوی دیگر، «لسان» در قرآن کریم به چهار معنا به­کار رفته است: زبان و آلت نطق (فتح، 11)، زبان قوم و ملتی (ابراهیم، 4)، نام نیک و آوازه خوب (شعراء، 84) و دعا (مائده، 78)، که از بیان آنها دعا به بحث ما مرتبط است که آن هم اخص از تکلم است. از آنچه گفته شد همچنین می­توان نتیجه گرفت که «قول» نیز اعم از مفهوم «لسان» است.

2. ازآنجاکه به رمز و اشاره به دیگران چیزی را فهماندن نیز جزئی از تکلم است (آل­عمران، 41؛ گنابادی، 1372، ج‏3، ص242)، تکلم هم با اشاره و هم با صوت تحقق می­پذیرد. با توجه مختصر به آیه 41 سوره آل­عمران این استنباط به­وضوح قابل دریافت است؛ آنجا که به مریم می­فرماید: «أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلاَثَةَ أَیَّامٍ إِلاَّ رَمْزًا؛ با مردم تکلم نکن، مگر با رمز». پس رمز و اشاره، نوعی تکلم است.

3. حضرت عیسی(ع) در گهواره با یاری و تأیید روح­القدس تکلم کرد: «إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتی‏ عَلَیْکَ وَ عَلی‏ والِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ» (مائده، 110). این بدان معناست که توانایی تکلم نیاز به یاری دارد. «أیَّد» در لغت به­معنای نیرومند کردن و نیرو دادن (قرشی، 1371، ج1، ص151) و قوی کردن آمده است (طریحی، 1375، ج‏3، ص87). در حقیقت حضرت عیسی(ع) برای تکلم از آمادگی و استعداد نهفته­ای برخوردار بوده که این استعداد با تأیید روح­القدس به فعل درآمده است. طریحی در مجمع ­البحرین در تعریف واژه «أیَّد» می­گوید: «قولُهُ "و أیّدناهُ بِروحِ القُدُس" أی قوّیناهُ بِهِ و تأیّدَ الشّیءُ: تَقَوّی» (همان). در واقع حضرت عیسی(ع) برای تکلم به یک ایجاد ابتدایی کلی و تام نیاز نداشته و تنها یاری و تأیید کفایت می­کرده است. فعل «تأیید» در کتب لغت به­معنای تقویت آمده است؛ تقویت نیز در موردی مصداق پیدا می­کند که زمینه قبلی موجود باشد، و این استنباط از مفهوم «أیّد»، استنباط بعیدی نیست. ازاین­رو می­توان نتیجه گرفت که در انسان به­طور ذاتی توانایی تکلم به ودیعه گذاشته شده که تنها با یاری و تأیید (توسط خداوند یا واسطه دیگر، یا رسش یا رشد شناختی...) ظهور می­یابد.

از سویی از آیات دیگری از قرآن کریم می­توان فطری بودن قوه تکلم و نطق در انسان را دریافت. به­عنوان مثال آیه 21 سوره فصلت می­فرماید: «قالوا انطقنا اللّه الّذى انطق کل شىء...». در این آیه، به نطق درآمدن موجودات به خداوند نسبت داده شده، و این همان ذاتی بودن و فطری بودن آن است. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه با توجه به معنای نطق می­نویسد: «حال ببینیم معناى (نطق) چیست؟ آنچه از معناى این کلمه قدر متیقن است، این است که هرجا به­طور حقیقت استعمال شود، نه ­به­طور مجاز، معنایش اظهار ما فى الضمیر است از راه زبان و سخن گفتن، و چنین معنایى محتاج به این است که ناطق علمى داشته باشد و بخواهد آن را براى غیر خود فاش سازد. راغب مى­گوید: کلمه "نطق" هیچ وقت در غیر انسان استعمال نمى­شود، مگر به­طور تبعى و به نوعى از تشبیه و از ظاهر سیاق آیات و الفاظ "قول"، "تکلم"، "شهادت"، "نطق" که در آنها آمده، این است که مراد از این الفاظ نطق به­ معناى حقیقى کلمه است، نه به ­معناى مجازى» (طباطبایی، 1374، ج17، ص576).

 ازاین­رو قرآن کریم بر ذاتی بودن تکلم (همسو با رویکردهای فطری­نگر مانند نظریه چامسکی) مهر تأیید نهاده است. نگارندگان مقاله، این توانایی ذاتی برای تکلم را «تکلم بنیادی» می­نامند.

تفاوت لسان و تکلم و قول

بنابر آنچه بیان شد، می­توان تفاوت این واژگان را چنین بیان کرد:

1. «قول» و «تکلم» با رمز و اشاره قابل تحقق است، اما «لسان» با اشاره قابل جمع نیست.

2. «تکلم» کلی­تر از «قول» و «قول» کلی­تر از «لسان» است؛ یعنی «لسان» جزئی از «قول» و «قول» جزئی از «تکلم» است.

جمع­بندی نظریه اکتساب زبان از دیدگاه قرآن

چنین استنباط گردید که در دیدگاه قرآن کریم، «تکلم» معادل «زبان» در روان­شناسی است. در این دیدگاه، تکلم از سه بخش تشکیل شده است:

1. «تکلم بنیادی» به­معنای بعد ذاتی و بالقوه زبان که در هر شخصی وجود دارد، تأییدکننده نظریات فطری بودن زبان است که شاید بتوان آن را هم­ردیف «ابزار اکتساب زبان» چامسکی دانست.

2. «قول»، موضوع تکلم و بعد شناختی آن است. این بعد تأییدکننده یادگیری شناختی زبان و نیز تأییدکننده نظریاتی مانند نظریه پیاژه است.

3. «لسان»، تأثیر انواع یادگیری شرطی، مشاهده­ای و تعاملات اجتماعی را نشان می­دهد. «لسان» تأییدکننده نظریات رفتاری و یادگیری اجتماعی زبان است. شاید بتوان لسان را هم­ردیف مفهوم روساخت در نظریه چامسکی دانست، با این تفاوت که لسان از اهمیت اکتساب رفتارنگری برخوردار است.

4. «تکلم بنیادی» تأییدکننده بعد فطری تکلم، «لسان» تأییدکننده بعد رفتارگرایی تکلم و «قول» تأییدکننده بعد شناختی تکلم می­باشد. ازاین­رو دیدگاه قرآن کریم در مورد اکتساب زبان در گروه رویکرد تعامل­گرایان قرار می­گیرد.

نمودار تکلم از دیدگاه قرآن کریم در شکل زیر ارائه شده است.

 

لسان

تکلم بنیادی

 

قول

 

 

 

 

 

سه. بررسی تفاوت­های اکتساب زبان از دیدگاه قرآن و روان­شناسی

1. قرآن کریم مفهوم تکلم را شامل سه بخش تکلم بنیادی، قول و لسان می­داند که اکتساب هریک از این سه بخش به شیوه متفاوتی صورت می­گیرد؛ اما در نظریات روان­شناسی به­علت عدم توجه به تقسیم­بندی تکلم به شیوه قرآنی، برای هر سه بخش متفاوت، یک روش اکتساب تعریف شده است. البته چامسکی تقسیم­بندی زیرساخت و روساخت را ارائه کرده، اما ازآنجاکه تنها به زیرساخت توجه داشته و روساخت را نادیده گرفته، او نیز تکلم را عملاً به بخش­های مختلفی تقسیم نکرده است تا برای هر بخش روش اکتساب مخصوص به آن را پیشنهاد کند.

2. ازآنجا­که نظریات رفتارگرایی، فطری­نگری و شناختی، تنها به یک شیوه اکتساب زبان (تکلم) توجه داشته­اند، مورد هجوم و انتقاد نظریه­پردازان قرار گرفته­اند و در مواردی نیز براساس بعضی آزمایشات تجربی زیر سئوال رفته­اند. اما قرآن کریم با معرفی سه بعد تکلم، اصول مورد تأکید تمامی نظریات را مورد تأیید قرار داده و به­نوعی آنها را جمع نموده است.

3. دیدگاه قرآن کریم درباره اکتساب زبان با معرفی سه بخش تکلم بنیادی (اکتساب ذاتی بودن تکلم)، قول (اکتساب شناختی بودن تکلم) و لسان (اکتساب رفتارگرایی بودن تکلم)، جزو دیدگاه تعامل­گرایان طبقه­بندی می­شود. بیشتر نظریات تعامل­گرایی بر دو روش اکتساب زبان تأکید داشته­اند. به­عنوان مثال، نظریه تعامل­گرایی اجتماعی بر نقش رفتارگرایی و شناخت، و نظریه چارچوب ارتباطی و نظریه آماری اکتساب زبان بر رفتارگرایی و ذاتی بودن زبان توجه داشته­اند. در این میان، تنها نظریه پدیدارگرایان است که در اکتساب زبان به هر سه بعد ذاتی بودن، شناختی بودن و رفتارگرایی بودن اشاره دارد. تفاوت دیدگاه پدیدارگرایی با رویکرد قرآن کریم در نتیجه­گیری از این تقسیم­بندی است. دیدگاه پدیدارگرایی برای اکتساب زبان هر سه بعد ذاتی، رفتاری و شناختی را لازم می­داند؛ اما قرآن کریم تکلم را به سه­ بخش تقسیم می­کند و برای هر بخش فقط یک روش اکتساب مخصوص به آن را قائل است. این تقسیم­بندی منحصر به قرآن کریم بوده و می­توان آن را از نوآوری­های علمی این کتاب برشمرد.

4. هرکدام از نظریات اکتساب زبان - اعم از رفتارگرایی، شناختی یا فطری­نگری - به­تفصیل درباره روش اکتساب زبان از دیدگاه خود توضیح داده­اند که به آن اشاره شد؛ اما در مقابل، ماهیت سه بخش تکلم بنیادی، قول و لسان در نگاه قرآنی هنوز واکاوی نشده و در این مقاله نیز به آن حوزه ورود صورت نگرفت. بنابراین چشم­انداز وسیع تحقیقات آینده در زمینه اکتساب زبان در قرآن کریم می­تواند رشد شناختی «قول» و چگونگی یادگیری «لسان» در اکتساب زبان از دیدگاه قرآن کریم باشد.

نتیجه

اکتساب زبان فرایندی است که طی آن انسان توانایی ادراک و فهم زبان و استفاده از کلمات و جملات را برای برقراری ارتباط به­دست می­آورد. در دیدگاه روان­شناسی، رفتارگرایان اکتساب زبان را براساس یادگیری، فطری­گرایان اکتساب زبان را ذاتی و شناخت­گرایان آن را شناختی و تعامل­گرایان اکتساب زبان را ترکیبی از دو یا سه رویکرد فوق می­دانند. دیدگاه قرآن­کریم همسو با رویکردهای تعامل­گرایی، به­ویژه رویکرد پدیدارگرایی است که در اکتساب زبان به هر سه بعد ذاتی، شناختی و یادگیری توجه داشته است؛ اما هنر قرآن کریم این است که اکتساب زبان (تکلم) را به سه بخش تکلم بنیادی، قول و لسان تقسیم می­کند، و «تکلم بنیادی» را ذاتی، «قول» را شناختی و «لسان» را اکتسابی می­داند؛ تقسیم­بندی­ای که در هیچ رویکرد دیگری شبیه به آن مشاهده نشده است و از نوآوری­های علمی قرآن کریم می­باشد.



[1]. Syntactic knowledge.

[2]. Language Acquisition Device.

[6]. Derived relational responding.

[7]. Emergentist theories.

[8]. Binary parameters.

[9]. Cognitive-functional theorists.

[11]. Newport.

[13]. Chunking theories.

-          قرآن‌کریم.
-          ابن­منظور، محمد بن مکرم، لسان ­العرب، چ3، بیروت: دار صادر، 1414ق.
-          اچسون، جین، روان­شناسی زبان، ترجمه عبدالخلیل حاجتی، تهران: امیرکبیر، 1364.
-          برک، لورا، روان­شناسی رشد، ترجمه سید یحیی محمدی، تهران: نشر ارسباران، 1387.
-          حق­شناس، علی­محمد، آواشناسی، تهران: آگاه، 1356.
-          طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، چ5، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1374.
-          طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، چ3، تهران: انتشارات مرتضوی، 1375.
-          فهمی حجازی، محمود، زبان­شناسی عربی، ترجمه دکتر سید حسین سیدی، تهران: سمت، 1379.
-          قرشی، سید علی­اکبر، قاموس قرآن، چ6، تهران: انتشارات دار الکتب الاسلامیه، 1371.
-     گنابادی، سلطان محمد، تفسیربیانالسعادةفیمقاماتالعبادة، ترجمه محمدرضا خانی و حشمت­الله ریاضی، تهران: مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پیام نور، 1372.
-          لرنر، ژ، ناتوانی­های یادگیری نظریه­ها، تشخیص و راهبردهای تدریس، تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1384.
-     مشکوة­الدینی، مهدی، «رشد زبان و فرضیه­های زبان­آموزی کودک»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، شماره 158، تابستان و پاییز1380.
-          مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن کریم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360.
-          ناعمی، علی­محمد، روان­شناسی آموزش مهارت­های ارتباط زبان، مشهد: آستان قدس رضوی، 1385.
-          Bruner, J, Child's Talk: Learning to Use Language, Oxford: Oxford University Press, 1983.
-          Cowie, F,What's Within? Nativism Reconsidered, New York: Oxford University Press, 1999.
-          Graf, Katharine. E & S. Alibali, "Can Infants Map Meaning to Newly Segmented Words? Statistical segmentation and word learning", Psychological Science, 18 (3), PMID 17444923, 2007. 
-          Harris, M, Language Experience and Early Language Development: From Input to Uptake, UK: Psychology Press, 1992.
-          Hayez, S.C. Dermot & others, Relational Frame Theory: A Post-Skinnerian Account of Human Language and Cognition (Hardcover), New York: Plenum Press, 2001.
-          Ipek, H, “Comparing and Contrasting First and Second Language Acquisition: Implications for Language Teachers”, English Language Teaching Journal, Vol.2, 2009.
-          Kendra, A.P,Understanding Human Language: An In-Depth Exploration of the Human Facility for Language, in: StudentPulse.com, Retrieved 22 August, 2012 .
-          Kosslyn, S. M & N. O, Daniel, An Invitation to Cognitive Science, Cambridge, MA: MIT, 1995.
-          Lany, J & J.R, Saffran,  “From Statistics to Meaning: Infants' Acquisition of Lexical Categories”, Psychological Science, 21, 284-291, 2010.  
-          MacWhinney, B, The emergence of language from embodiment, In B. MacWhinney (Ed), the emergence of language, Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum, 1999. 
-          Parilah, M.S, Aminuddin.Y & others, “Process of L1 Acquisition: Linguistic Theory in Application”, Research Journal of International Studies, Issue 14, 2010.
-          Pinker, S, The Language Instinct: How the Mind Creates Language (P.S.), New York: Harper Perennial Modern Classics Publisher, 2007. 
-          Scholz, B. and G.Pullum, "Irrational Nativist Exuberance", In: Contemporary Debates in Cognitive Science, Oxford / Basil Blackwell, 2006. 
-          Seidenberg, M. S & J.L, McClelland, "A distributed developmental model of word recognition and naming", Psychological Review, 96 (4), 1998.