جایگاه مصلحت در سیره و سخن امام علی (ع)

نوع مقاله : علمی - پژوهشی

نویسنده

دانشجوی کارشناسی ارشد نهج البلاغه دانشکده علوم و حدیث

چکیده

اسلام دین خاتم است و این امر مستلزم ظرفیت این دین آسمانی در پاسخ به نیازهای بشر در همه زمان‌ها، مکان‌ها و شرایط مختلف است. بخش عظیمی از این ظرفیت معلول اصل مهم مصلحت حکیمانه و منطبق با فطرت است. در سیره و سخنان امام علی(ع) این اصل مهم از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است به گونه‌ای که با استناد به آن می‌توان به رهیافت‌های نوینی در این‌باره نائل شد. مصلحت شامل مصالح دین و جامعه هر دو می‌شود. شیوه مصلحت‌یابی حضرت از طریق مشورت، نصیحت، امر به معروف و نهی از منکر و بهره‌گیری از تجربه و دانش متخصصان انجام می‌گیرد. مصالح عامه، حکومتی و قانونی، سازمانی و حرفه‌ای و مصالح شخصی، انواعی از مصلحت است که آن حضرت مورد توجه و تأکید قرار داده است.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

The position of expediency in Imam Ali`s way of life and speech

نویسنده [English]

  • Mohammad Ali Mashaykhi Poor
چکیده [English]

Islam is the Seal of religions, therefore, it is of the necessary capacity needed to respond all human needs at all times, places and different conditions. Large part of this potentiality is affected by the important principle of wise expediencies and having consistency with the nature. This important principle has a special place in the conduct and speeches of Imam Ali (a. s.) so that, a new approach in this regard can be attained. Expediencies include both religious and social ones. The Imam's method of grasping expediency was through consultation, advice, ordering the good and preventing the bad, as well as getting benefits from the experience and knowledge of the specialists of the filed. Public, governmental and legal expediencies as well as organizational, professional and personal expediencies are of various kind being paid attention and emphasized by Imam Ali (a.s.).

کلیدواژه‌ها [English]

  • wise expediency
  • managing affairs
  • Imam Ali (a.s.)
  • expediency of religion
  • community expediency

مقدمه

      خاتمیت و جامعیت اسلام آن را به صورت تنها دین پاینده­ای درآورده است که ظرفیت اداره جامعه انسانی و اشباع نیازهای فردی و جمعی در هر شرائط، مکان و زمانی را دارد. یکی از آموزه­های اساسی که از این جهت بسیار کارساز و مؤثر است مسئله مصلحت است. این که این اصل در سیره و سخنان امام علی(ع) چه جایگاهی داشته و چگونه نقش آفرین بوده است، محل نظر است و کاوش در اطراف آن می­تواند برای جامعه امروز راه­گشا باشد. با بررسی این مقطع کوتاه امّا جاودانه در تاریخ اسلام، علاوه بر درس­آموزی از جنبه­های عینی و عملی رفتار حکومتی حضرت، از لحاظ تئوریک نیز شایان توجه است.

در این نوشتار سعی شده است عنصر مصلحت در نهج البلاغه مورد بررسی قرار گیرد تا با بازخوانی رفتار آن امام همام با اهمیت و نقش آفرینی این اصل مهم آشنا شویم.

 

مفهوم شناسی مصلحت

مصلحت برگرفته از ماده «ص­ل­ح»، در مقابل ماده «ف­س­د» است: «الاصلاح نقیض الافساد، و المصلحة: الصلاح» (ابن منظور، 1416، ج7، 384)، بهبود بخشیدن، مخالف تباه کردن و مصلحت به معنای شایستگی است. مصلحت، عبارت است از آن چه که بر عمل، بار و سبب صلاح می شود. از این روی، کارهایی که انسان انجام می­دهد و سبب سود بردن او می شود، به این نام [مصلحت] نام­گذاری می­گردند.

در سخنان فقیهان نیز مصلحت، به معنای سود دنیوی و اخروی به کار رفته است. صاحب جواهر می­نویسد: «یفهم من الاخبار و کلام الاصحاب، بل ظاهر الکتاب ان جمیع المعاملات و غیرها انما شرعت لمصالح الناس و فوائدهم الدنیویة و الاخرویة مما تسمی مصلحة و فائدة عرفا» (النجفی، ج22، 344). از اخبار و سخنان فقیهان، بلکه ظاهر قرآن این معنی استفاده می­شود که همه داد و ستدها و غیر داد و ستدها، برای مصالح و سودهای دنیوی و اخروی مردم، یعنی آنچه به نظر عرف مصلحت و سود نامیده می­شود، تشریع شده است.

 

اقسام مصلحت

مصالح مورد نظر امام علی(ع) را می­توان  به دو بخش تقسیم کرد:

1-     مصالح مربوط به دین

2-     مصالح مربوط به جامعه

مصالح مربوط به دین

الف) مصلحت حفظ اسلام به عنوان یک مجموعه

منظور از این مصلحت حفظ اساس و کیان اسلام است که بر همه مصالح دیگر مقدم است در این­باره می­توان به نحوه برخورد آن حضرت در دفاع از حق خلافتِ خود در دوران خلفای سه گانه اشاره کرد. امام با اینکه خود را شایسته­ترین فرد برای رهبری و حکومت می­دانست و عقل و وحی بر حقانیت او گواهی می­داد ولی او به چیزی جز مصلحت اسلام نمی­اندیشید. اگر از حق خود و غصب آن توسط دیگران سخن می­گفت، از خیر­خواهی و مصلحت­اندیشی او سرچشمه می­گرفت؛ با این حال او برای احقاق حق خود به اعمال زور و قوه قهریه متوسل نشد. او بیش از هرچیز به مصلحت اسلام و امت می­اندیشید و حکیمانه و صبورانه همه دشواری­ها را بر خود هموار کرد. آنجا که به حضور او در حفظ کیان اسلام و تأمین مصالح جهان اسلام نیاز بود از هیچ کوششی دریغ نمی­کرد: «همانا می‏دانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا به آنچه انجام داده‏اید گردن می‏نهم، تا هنگامی که اوضاع مسلمین رو براه باشد، و از هم نپاشد، و جز من به دیگری ستم نشود» (نهج البلاغه، خطبه 73).

در نگاه حضرت حفظ دین از همه چیز مهم­تر است و هر چیزی که از قِبَل تباه ساختن دین حاصل شود سودی نخواهد داشت: «آگاه باشیدآنچه برای حفظ دین از دست می‏دهید زیانی به شما نخواهد رساند. آگاه باشید، آنچه را با تباه ساختن دین به دست می‏آورید سودی به حالتان نخواهد داشت» (همان ،خطبه 175 ).

ب ) مصلحت حفظ اصول اسلام

در این مورد می توان به قتل رساندن و سپس سوزاندن عده ای از غلات توسط حضرت که اصل توحید را خدشه دار ساخته بودند و حضرت را به عنوان خدا مورد خطاب قرارمی دادند اشاره کرد (ابن عساکر، 1400، ج3، 262).

پ) مصلحت حفظ ارزشهای دینی

برخی ازمثال­های قابل طرح در این­باره به قرار زیر است:

1- ارزش عدالت­گرایی: از نظر حضرت، آن اصلی که تعادل اجتماع را حفظ و رضایت همگان را تأمین می­کند و پیکر اجتماع را قرین سلامت ساخته و به روح اجتماع آرامش می­دهد، عدالت است (مطهری، 1384، 437). آن حضرت در همان ابتدای حکومت، لزوم برقراری عدالت را متذکر شدند و در همان ابتدای کار به مصادره اموالی پرداخت که عثمان به ناحق از بیت­المال به اطرافیان و خویشان خود بخشیده بود و در مقابل درخواست دوستان بر اغماض از اعمال گذشته و معطوف کردن کوشش خود به حوادثی که از این به بعد در زمان خلافت خود اتفاق می­افتد چنین پاسخ دادند:

به خدا سوگند، بیت­المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز می­گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده، یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است، و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برای او سخت‏تر است (نهج البلاغه ،خطبه 15).

عدالت در نگاه امام علی(ع) چنان جایگاهی داشت که به تعبیر جرج جرداق تمام وصایا و نامه­های امیرمؤمنان به والیان خود، حول یک محور بود و آن عدالت بود (جرق جرداق، 1970، ج21، 120).

2- ارزش امانتداری: حضرت در سیره حکومتی خود و نیز درنامه­ها و خطبه­ها ارزش امانت­داری را بارها یادآوری کرده­اند؛ آن حضرت وقتی متوجه شدند که دخترش گردن­بندی از علی­ابن­ابی­رافع خزانه­دار بیت­المال به عاریت گرفته تا پس از سه روز برگرداند، همین که آن را در دست دخترش دید، ضمن سرزنش ایشان و یادآوری عدم خیانت در بیت­المالی که به عنوان امانت به دست او سپرده شده،گردن­بند را به بیت­المال برگرداندند (المالکی، ج2، 4-3). همچنین در توصیه به والیان حکومتی خود ضرورت رعایت شئونات حکومت به عنوان امانتی که می­بایست در آن خیانت نکرد را یادآور شده است. آن حضرت در نامه به اشعث­ابن­قیس فرماندار آذربایجان چنین می­فرمایند: «‏همانا پست فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نبوده، بلکه امانتی در گردن تو است» (نهج البلاغه، خطبه5).

3- ارزش شایسته سالاری: از آنجایی که اسلام مکتبی ارزشی است مدیران آن نیز باید براساس ارزش انتخاب شوند. امام علی(ع) به مالک دستور می­دهند که در انتخاب عمّال و کارگزاران، افرادی را انتخاب کن که دارای تجربه کاری و حیا باشند.  

4- عدالت در تقسیم بیت­المال: امام علی(ع) محکم و استوار بر عدالت در توزیع بیت المال ایستاد و با وجود همه مخالفت­ها، سرانة بیت­المال را به تساوی میان آنها تقسیم کرد و تبعیض­های گذشته را زدود و میان عرب و غیر غرب تفاوت نگذاشت‏ (دلشاد تهرانی، 1385، 526). امیرمؤمنان(ع) حتی برای خویشاوندان خود هیچ مزیتی بر دیگران قائل نمی­شد و در پاسخ به عقیل که خواستار مبلغی بیش از سهمش از بیت­المال بود همین حقیقت را گوشزد می­کند و می­فرماید: «من و تو نسبت به بیت المال، چون سایر مسلمانانیم» ‏(ابن­شهر­آشوب، 1370، ج2، 109).

فقیه بزرگ شیعه، شیخ محمد­حسن نجفی، در اشاره به این ویژگی حضرت می­گوید: «نصوص فراوانی حاکی از آن است که علی­(ع) سرانه بیت المال را به مساوات میان مردم تقسیم می­کرد و رعایت عدالت در این مورد از صفات ویژه آن حضرت به شمار آمده است» (النجفی، 1392-1398، ج21، 216).

5- جوانمردی: این ارزش را می­توان در نحوه عمل آن حضرت در نبستن آب بر روی سپاهیان معاویه دید. همچنین شیوه برخورد آن حضرت با اسرای جنگ جمل و آزاد کردن آنها نمونه دیگری از فتوّت آن حضرت است. امام صادق(ع) مصلحت ملحوظ در این نوع عملکرد را چنین بیان می­دارند:

       چون امام علی(ع) می دانست که بعدها حکومت در دست دیگران قرار می­گیرد و اگر امروز سخت­گیری کند و دستور پی­گیری دهد در آینده به سود شیعیان او نخواهد بود، بنابراین با در نظر گرفتن این جهت و در چنین شرایطی فرمان آزادی و بخشش اسرا را صادر فرمودند (کلینی، ج5، 33).

مصالح مربوط به جامعه

این مصالح را می توان به قرار زیر تقسیم بندی نمود:

الف) مصالح مربوط به حفظ نظام اسلامی

جنگ­های دوران حکومت حضرت تنها در جهت حفظ نظام اسلامی بود. از دیگر مصالحی که آن حضرت برای حفظ نظام اسلامی روا دانست، موردی است که طی آن برای پالایش جامعه از فساد و فحشاء به ازدواج زنان بدکاره دستور دادند تا مفسده­انگیزی آنان در جامعه فروکش کند و با رهنمون کردن آنها به کانون­های خانواده و ایجاد علقه و دلبستگی خانوادگی میان آنها و خانواده، کوشید تا هم آنها و هم جامعه را از ورطه  هلاکت و فساد نجات دهد (طوسی، 1992، ج10، 154).

ب) مصالح مربوط به اداره جامعه

این مصالح را می­توان به دو بخش تقسیم کرد:

1- حفظ یکپارچگی و هم­بستگی افراد جامعه: سکوت 25 ساله حضرت، و کوشش­های آن حضرت برای ایجاد وحدت و جلوگیری از جنگ در طی حکومت پنج ساله او را می­توان از مواردی دانست که طی آن مصلحت حفظ یکپارچگی جامعه منظور شده است. آن حضرت در  تشریح توطئه سران ناکثین چنین می­فرمایند:

همانا ناکثین عهد شکن به جهت نارضایتی از حکومت من به یکدیگر پیوستند، و من تا آنجا که برای وحدت اجتماعی شما احساس خطر نکنم صبر خواهم کرد، زیرا آنان اگر برای اجرای مقاصدشان فرصت پیدا کنند، نظام جامعه اسلامی متزلزل می‏شود (نهج البلاغه ،خطبه 169)

2- پیشرفت جامعه از نظر فرهنگی و اقتصادی: فرستادن والیان حکومتی به مناطق مختلف و فرستادن مأموران برای اخذ مالیات، ازجمله اقداماتی است که آن حضرت برای پیشرفت جامعه انجام داده­اند. در فرمان امام به مالک اشتر در خصوص گرفتن مالیات آمده است:

مالیات و بیت المال را به گونه‏ای وارسی کن که صلاح مالیات دهندگان باشد، زیرا بهبودی مالیات و مالیات دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه می‏باشد، و تا امور مالیات دهندگان اصلاح نشود کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت (همان، نامه 53).

به بیان دیگر حضرت می­فرمایند که عمل کردن بر طبق مصلحت مالیات­دهندگان و رعایت مصالح خراج­دهندگان در نهایت به مصلحت خود حکومت خواهد بود و این نگریستن در حال مالیات­دهندگان به این معنی است که حاکم جامعه می­بایست، به لحاظ شرایط زمانی و مکانی و امکانات مردم از آنها مالیات و خراج بگیرد. چنانکه در جملات بعد به این مضمون تصریح می­فرمایند:

پس اگر مردم شکایت کردند، از سنگینی مالیات یا آفت­زدگی یا خشک شدن آب چشمه‏ها یا کمی باران یا خراب شدن زمین در سیلاب‏ها یا خشکسالی، در گرفتن مالیات به میزانی تخفیف ده تا امورشان سامان گیرد، و هرگز تخفیف دادن در خراج، تو را نگران نسازد (همان).

امام علی(ع) در اشاره به یک اصل راهبردی می­فرمایند که حکومت می­بایست به آبادانی، بیشتر توجه کند تا به گرفتن مالیات: «نَظَرُکَ فِی عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِکَ فِی اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ لِأَنَّ ذَلِکَ لَا یُدْرَکُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَیْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ أَهْلَکَ الْعِبَادَ وَ لَمْ یَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِیلا» (همان)، در این جمله رابطه و نسبت میان مسائل اقتصادی و معیشتی جامعه و حفظ و استقرار نظام به گونه­ای تبیین شده است و آن حاکمی که بدون آبادسازی و عمران کشور فقط به گرفتن مالیات بپردازد مخالف مصلحت (بلاد و عباد) و در واقع مخالف مصلحت و پیشرفت جامعه عمل نموده و پایه­های حکومت و نظامش متزلزل خواهد شد. 

 

شیوه های مصلحت یابی

منظور از این شیوه­ها اموری است که حضرت علی(ع) در مصلحت­یابی از آنها استفاده کرده است یا به دیگران توصیه نموده است. اینک به معرفی شیوه­های مصلحت­یابی آن حضرت می­پردازیم.

1- مشورت :

انسان هر اندازه باتجربه و اهل دانش باشد، از مشورت با دیگران بی­نیاز نیست. نقش مشورت در زندگی نقشی اساسی است؛ پیامبر و ائمه اطهار(علیهم­السلام) علاوه بر اینکه خود مشاور مردم بودند و پیوسته به راهنمایی آنان می­پرداختند، با دیگران نیز مشورت می­کردند. با مراجعه به سیره آن حضرت مواردی را مشاهده می­کنیم که آن بزرگوار از مردم، طلب مشورت نموده­اند و مردم نیز رأی خود را اعلام کرده­اند و در آن موارد، حکم طبق رأی اکثریت صادر شده است، گرچه در ابتدا نظر رهبری خلاف نظر اکثریت بوده است. حضرت هنگامی که خواستند به شام بروند، مهاجرین و انصار را فرا خواند و پس از حمد و ثنای پروردگار فرمود:

امابعد، بی­گمان شما کسانی هستید که نظرتان را محترم، خردتان را ارجمند، سخن­تان حق و کردار و رفتارتان نیکوست و اکنون آهنگ آن کرده­ایم که سوی دشمن خود و شما رهسپار شویم، پس نظر مشورتی خود را اعلام دارید (منقری، 1382، 92).

حضرت با این­که نسبت به اوضاع تسلط کامل داشتند و نیاز به مشورت با دیگران نداشتند، اما می­بایست این نکته را مدّ­نظر قرار دهیم که هرکس موضوعات و مسائل را از زاویه و بعد خاصی مورد بررسی قرار می­دهد و این دیگران هستند که مسائل را از ابعاد مختلف و گوناگون، تجزیه و تحلیل نموده و با شور و مشورت، مسأله را از همه ابعاد، مورد بررسی قرار می­دهند و در واقع مصلحت سنجی می­کنند.

2- نصیحت:

حضرت یکی از حقوق حاکم بر مردم، که به عبارتی یکی از وظایف مردم در قبال حاکم است، را نصیحت و خیرخواهی مردم نسبت به حاکم می­داند؛ مردم می­بایست در نهان و آشکار این حق را ادا کنند:

ای مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقّی واجب شده است، حق شما بر من، آن که از خیر خواهی شما دریغ نورزم و بیت المال را میان شما عادلانه تقسیم کنم، و شما را آموزش دهم تا بی سواد و نادان نباشید، و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید. و اما حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید، و در آشکار و نهان برایم خیر خواهی کنید، هر گاه شما را فرا خواندم اجابت نمایید و فرمان دادم اطاعت کنید (نهج البلاغه، خطبه34).

این ادای حق خیرخواهی و نصیحت، ابتدائاََََ از جانب مردم نسبت به حاکم است و مردم از یک سو می­توانند در قالب همین نصایح، مصالح مورد نظر جامعه و معضلات موجود را مستقیماً به حاکم و رهبرشان منتقل نمایند و از طرف دیگر رهبر نیز می­تواند به خوبی از نصایح عنوان شده مصلحت­های جامعه را بیشتر و بهتر باز شناسد. البته انجام این مهم متفرع بر تدابیری است که اتخاذ آن تدابیر امکان چنین امری را فراهم آورد. از جمله این تدابیر به دو امر مهم اشاره می­کنیم که حضرت در عهدنامه مالک به صراحت بیان فرموده­اند؛ اول: اختصاص زمانی خاص برای کسانی که نیاز به چنین گفتگویی دارند و ترتیب یک مجلس عمومی برای شنیدن سخنان آنان و دوم: آنکه شرایط وحال و هوای مجلس و اطرافیان رهبر و همچنین منش گفتاری و رفتاری حاکم به گونه­ای باشد که از نظر روحی و روانی بتواند به­راحتی وحتی بدون لکنت زبان سخن خود را با رهبر مطرح کنند (همان، نامه53).

3- امر به معروف و نهی از منکر     

معمولاً از امر به معروف و نهی از منکر به عنوان مرتبه و مرحله­ای پس از دعوت به خیر و نصیحت ذکر می­شود و این تأخیر، از این آیه کریمه استفاده شده است:

«وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون‏» باید از میان شما طایفه‏ای باشند که مردم را به سوی خیر دعوت نموده، امر به معروف و نهی از منکر کنند. و این طایفه همانا رستگارانند (آل عمران، 104).

باید توجه داشت که امر به معروف و نهی از منکر، هم از صفات حکومت است و هم از صفات امت و امت هم در قبال حکومت و هم در میان خود موظف و مسئول نسبت به این وظیفه می­باشد. برای امت و حکومت آن قدر این صفات ارزشمند است که به فرموده حضرت، این صفات (امربه معروف ونهی ازمنکر) از صفات الهی هستند (نهج البلاغه، خطبه 156).

بر طبق آیات شریفه یکی از ویژگی­های مؤمنان، همین امر به معروف است؛ دقیقاً نقطه مقابل آن منافقان هستند که امر به منکر و نهی از معروف می­کنند (توبه، 71). امام علی(ع) در هنگام بیان فلسفه احکام، از امر به معروف با عنوان مصلحت برای عوام یاد می­کنند: « امر به معروف را (واجب کرده) به جهت مصلحت عوام و نهی از منکر را از برای بازداشتن سفیهان» (نهج البلاغه ،حکمت 252 ).

یکی از مواردی که مردم حق دارند امر به معروف و نهی از منکر کنند، در مورد مسئولان و حاکم جامعه اسلامی است؛ حاکمان اسلامی از این طریق می­توانند از اشکالات موجود در روند فعالیت اجرایی، نظامی، اقتصادی و قضایی که بسا مورد غفلت آنان قرار گرفته است مطلع شوند و در اتخاذ تصمیمات و تشخیص مصالح، بهتر و دقیق­تر عمل نمایند.

4- بهره گیری از تجربه و دانش متخصصان 

بهره­گیری از نظرات کارشناسان و افراد آشنا به امور می­تواند به عنوان منبعی برای تشخیص مصلحت باشد؛ آنان که از تجربه­های خود و دیگران به درستی استفاده می­کنند، در تصمیم­گیری­ها کم­تر دچار اشتباه می­شوند و از توفیق بیشتری در اداره امور برخوردارند. در سفارش­های امام علی(ع) آمده است: «برترین کسی که با وی مشورت می­کنی باید دارای تجربه­های فراوان باشد» (غررالحکم، ج1، 205) و نیز آمده است: «بهترین کسی که با او مشورت می­کنی خردمندان و دانشمندان و صاحبان تجربه­ها، دوراندیشی­ها هستند» (همان، 350). آنان که تجربه فراوانی دارند، از آرایی پخته و اندیشه­ای قوام­یافته برخوردارند و می­توانند در تشخیص مصلحت یاری­گر انسان باشند.

 

انواع مصالح در نهج البلاغه

با بررسی در کلام امیرمؤمنان علی(ع) در نهج­البلاغه چهار نوع مصلحت را می­توان از هم باز شناخت: مصلحت عمومی، مصلحت حکومتی و قانونی، مصلحت سازمانی و حرفه­ای و مصلحت شخصی.

الف - مصلحت عمومی

مصلحت عامه مجموعه­ای از ارزش­هاست. محتوای این مجموعه فراتر از رعایت صرف خواسته­ها و آمال سیاسی است. مفهوم عامه در تقوای رهبران، تحقق برادری، مساوات و عدالت متبلور می­شود (منوریان، 1386، 17).

در خصوص مصلحت عمومی به برخی عبارات نهج­البلاغه اشاره می­شود:

1. در وصیت به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) پس از ضربت خوردن چنین می­فرمایند:

 «شما را، و تمام فرزندان و خاندانم را، و کسانی را که این وصیّت به آنها می‏رسد، به ترس از خدا و نظم در امور زندگی و ایجاد صلح و آشتی در میانتان سفارش می‏کنم، زیرا من از جدّ شما پیامبر صلّی­اللّه­علیه­و­آله­و­سلّم شنیدم که می‏فرمود: اصلاح دادن بین مردم از نماز و روزه یک سال برتر است» (نهج البلاغه ،نامه 47).

2- «و در نگاه و اشاره چشم، در سلام کردن و اشاره کردن با همگان یکسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نکنند، و نا توانان از عدالت تو مأیوس نگردند» (همان، نامه 46).

بنابراین مصلحت عامه در سخنان حضرت با این ویژگی­ها شکل گرفته است:

- تقوا و خداترسی در امور؛

- عدم فراموشی عدالت و انصاف در کارها؛

- اعتدال و میانه­روی در امور؛

- پرهیز از افراط وتفریط.

ب- مصلحت حکومتی و قانونی

مصالح و منافع حکومتی و قانونی اعضای جامعه در قالب موازین و اصول مصوب تبیین می­شوند. از تکلیف­های کارگزاران و مدیران، رعایت قانون و احترام به آن است؛ اما باید به خاطر داشت که رعایت قانون به معنای پیروی بی­چون و چرا از قوانین نیست بلکه مدیران باید روح قانون را درک کنند و آنها را با مصالح مراجعان و مصالح قانونی را با مصالح عامه تطبیق دهند.

پاره ای از سخنان حضرت در خصوص مصلحت حکومتی و قانونی این گونه است:

1- «ای مردم سوگند به خدا من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی‏کنم مگر آن­که پیش از آن، خود عمل کرده‏ام، و از معصیتی شما را باز نمی‏دارم جز آن­که پیش از آن، ترک گفته‏ام» (همان ،خطبه 175).

2-  «و آداب پسندیده‏ای را که بزرگان این امّت به آن عمل کردند، و ملّت اسلام با آن پیوند خورده، و رعیّت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن، و آدابی که به سنّت‏های خوب گذشته زیان وارد می‏کند، پدید نیاور، که پاداش برای آورنده سنّت، و کیفر آن برای تو باشد که آنها را در هم شکستی‏»( همان، نامه 53).

3- «پس از ستایش پروردگار من بنده‏ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم، که در روزهای وحشت، نمی‏خوابد، و در لحظه‏های ترس از دشمن روی نمی‏گرداند.....آنجا که با حق است، سخن او را بشنوید، و از او اطاعت کنید» (همان، نامه 38).

مستفاد از سخنان گهربار فوق این که مصلحت حکومتی و قانونی در گرو رعایت قانون و اجرای درست آن است. با گذشت زمان نیز باید قانون را بررسی و در آن حک و اصلاح لازم را ایجاد کرد. مگر در مورد کتاب خدا که حکم آن ابدی و ازلی است.

پ- مصلحت سازمانی و حرفه­ای

در برخی سازمان­ها آن­چنان حاکمیت و سلطه­ای دیده می­شود که انسان­ها را اسیر و برده خود می­کنند. انسان سازمانی، ویژگی­ها وخصوصیات سازمان را به خود می­گیرد و از خصایص انسانی عاری می­شود. در تدوین اخلاقیات سازمانی، مصلحت و منفعت سازمانی و حرفه­ای باید به گونه­ای تدوین شود که ارزش­های دیگر، مخدوش و منکوب نشوند.

 بهره­وری، تخصص­گرایی، توجه به دانش و علم در رشته کاری و ایجاد وحدت رویه در سازمان از زمره مقوله­هایی هستند که در مصالح سازمانی و حرفه­ای باید مدّ نظر باشند.

 امام(ع) ضمن توجه همه جانبه به سازمان و ارزش­های انسانی، نکاتی را متذکر شده­اند که برخی از نظر می­گذرد.

1- «جایگاه رهبر چونان ریسمانی محکم است که مهره‏ها را متّحد ساخته به هم پیوند می‏دهد. اگر این رشته از هم بگسلد، مهره‏ها پراکنده و هر کدام به سویی خواهند افتاد و سپس هرگز جمع­آوری نخواهند شد» (همان ،خطبه 146).

2- «همانا پست فرمانداری برای تو وسیله آب و نان نبوده، بلکه امانتی در گردن تو است، باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی» (همان، نامه 5).

3- «سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن، و جاسوسانی راستگو، و وفا پیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب امانت داری، و مهربانی با رعیّت خواهد بود» (همان، نامه 53).

می­توان مضمون تعابیر حضرت را در قالب رهنمودهای زیر ارائه کرد:

مدیران و رهبران همچون رشته­های تسبیح، وحدت­بخش و انسجام ­دهنده­اند. پس محور سازمان باشید و نیروها را متفق و متحد سازید؛

به هرکس در سازمان کاری در خور او محول کنید؛

از اسراف بپرهیزید؛

حافظ بیت المال و اموال سازمان باشید؛.

مراقبت و نظارت را از یاد نبرید؛

مشورت با علماء و دانشمندان را فراموش نکنید؛

به خاطر داشته باشید که شما امانت­دار مردم هستید، این شغل امانتی است نزد شما، نه وسیله امرار معاشتان.

ت- مصلحت شخصی

انسجام میان افراد و اعضای جامعه و پیوند آنها با دولت، به حکومت نیرو و توان می­بخشد. هرگاه ارزش­ها و انتظارات فردی و ارزش­های مقبول جامعه و سازمان­ها یکسان باشند، دیگر نمی­توان بین مصلحت شخصی و سازمانی و عمومی فرقی قایل شد.

ارزش­هایی فردی محسوب می­شوند که اگر فرد آنها را رعایت کند موجب تسهیل در امور و برداشته شدن گام­هایی در جهت تأمین مصالح عمومی در جامعه می­شود.

در سخنان گهربار امام در این زمینه سفارشات فراوانی رسیده است که به برخی از آنها می­پردازیم:

1. «پسرم نفس خود را میزان میان خود و دیگران قرار ده، پس آن­چه را که برای خود دوست داری برای دیگران نیز دوست بدار، و آن­چه را که برای خود نمی‏پسندی، برای دیگران مپسند، ستم روا مدار، آن­گونه که دوست نداری به تو ستم شود، نیکوکار باش، آن­گونه که دوست داری به تو نیکی کنند، و آنچه را که برای دیگران زشت می‏داری برای خود نیز زشت بشمار» (همان، نامه 31).

2. «باد غرورت، جوشش خشمت، تجاوز دستت، تندی زبانت را در اختیار خود گیر» (همان، نامه 53).

3. «پس نیکوترین اندوخته تو باید اعمال صالح و درست باشد، هوای نفس را در اختیار گیر، و از آنچه حلال نیست خویشتن داری کن»‏ (همان).

‏بدین­سان مصلحت شخصی در سخنان حضرت به گونه­ای روشن و دقیق ترسیم شده است و می­توان آن را به این صورت بیان کرد:

- در انجام دادن امور خودپسندی پیشه نکنید؛

- خویشتن­دار و شکیبا باشید؛

- پرهیزگاری در همه امور را از یاد نبرید؛

- راستگو و درستکار باشید و کردارتان را نیکو گردانید.

 

نتیجه

در واقع، مصلحت‎اندیشی وسیله‎ای برای حفظ و بقای دین در زمان­ها و مکان­های گوناگون است که نوعی انعطاف‎‎پذیری به دین و احکام اسلامی می‎دهد تا در شرایط مختلف و حساس، اصل آن حفظ شود. لذا اصل، انجام دادن تکالیف اولیه است. پس نباید مصلحت به وسیله‎ای برای حفظ حکومت و قدرت تبدیل شود و به بهانة‌ حفظ آن،‌ احکام دین به تعطیلی کشانده شود. در اسلام، حکومت تا جایی معتبر است که عامل و ابزاری برای اجرای احکام باشد. اگر قرار باشد خود آن به تعطیل دین بپردازد، از نظر اسلام مشروعیت ندارد و نقض غرض خواهد شد. ذکر این نکته ضروری می­نماید که  هرکسی نمی­تواند تشخیص دهنده مصلحت باشد و متعلَق مصلحت هم هر چیزی نمی­تواند باشد. رعایت اهمّ و مهم در مصلحت اندیشی­ها نیز ضروری است. 

 

- قرآن کریم، ترجمه الهی قمشه ای، چاپ سوم، قم: دارالقرآن کریم، 1379.
- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم: موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1379.
- ابن عساکر، ترجمه الامام علی ابن ابیطالب من تاریخ مدینه دمشق، بیروت: مؤسسه المحمودی للطباعه ،1400ه ق.
- ابن شهر آشوب، ابوجعفرمحمد ،مناقب آل ابی طالب، بیروت: دارالاضواء، 1405ه ق. 
- ابن منظور، لسان العرب، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1416 ه ق.
- جرق جرداق ، الامام علی صوت العداله الانسانیه، بیروت: دارالمکتبه الحیاط، 1970،
- شرتونی، سعید النوری، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، جلد دوم، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1403ق.
- دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی (دفتر دوم)، چاپ دوم، تهران: دریا، 1385.
- طوسی، محمدبن­حسین، التهذیب، بیروت: دارالتعارف المطبوعات، 1992.
- کلینی، محمدبن­یعقوب، فروع کافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، بی تا.
- النجفی، محمد، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، تحقیق عباس القوچانی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1392-1398ق.
- منقری، نصربن مزاحم، واقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، چاپ دوم، قم: منشورات مکتبه بصیرتی 1382.
- منوریان، عباس، اخلاق کار و ارزش­های سازمانی، تهران: مؤسسه مدیریت و برنامه­ریزی، 1386.
- المالکی، ابوالحسین ورُام ابن ابی فراس، تنبیه الخواطر ونزهه النظائر(مجموعه ورُام)،  بیروت: دارالصعب دارالتعارف، بی­تا.
- محمدی ری­شهری، محمد، علم و حکمت در قرآن، قم: دار الحدیث، 1379.
- مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، قم: صدرا، 1384.